- توضیحات
- نوشته شده توسط soleymani
- دسته: ـ روابط پیامبر با دختر و همسرانش چگونه بود؟
- بازدید: 2063
پرسش
روابط پیامبر با دختر و همسرانش چگونه بود؟
پاسخ
قرآنکریم میفرماید: (لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)[1]؛ بيقين براى شما در (روش) فرستاده خدا، (الگويى براى) پيروى نيكوست.» ما باید برای سعادت حیات دنیوی و اخروی همچنین مادی و معنوی، از سیرهی آن حضرت توشه برداریم زیرا این منبع پر فیض الهی، برای همه جهانیان رحمت مجسم الهی است؛ گفتار و کردار آن سرچشمه معارف الهی، برای همه انسانها تا قیامت سرلوحه زندگی است. اکنون ارتباط آن حضرت با دختر و همسرانش را به بررسی مینشینیم.
روابط پیامبر اکرم9 با همسران
زندگی پیامبر اعظم9، پر از مهر و محبت و عاطفه است با همسران خود روابط بسیار صمیمانه داشت و با برخی همسران در حیات و مماتشان همدم و انیس بود.
بهتر از او خدا نداده است
محبوبه رسولاکرم9 حضرت خدیجهکبری3 همه زندگی و ثروت خود را برای اهداف اسلام انفاق نمود، همیشه در لحظات بسیار حساس و سرنوشتساز یار و یاور پیامبر بود از این روی پیامبر در زندگی برای او احترام خاص قائل بود و بعد از وفات همیشه در یاد او بود در این زمینه جالب است به گفتار عایشه توجه شود. رسول خدا9 چون به خدیجه علاقه فراوان داشت همیشه او را به نیکی یاد میکرد، عایشه اعتراض میکرد و میگفت: خدیجه پیرزنی بیش نبود چرا این قدر از او تعریف میکنی؟!
خداوند بهتر از او به تو عطا کرده است. پیامبر غضبناک شد و فرمود: به خدا سوگند! خدا بهتر از او به من نداده است، خدیجه هنگامی ایمان آورد که دیگران کفر میورزیدند؛ و مرا تصدیق نمود وقتی که دیگران تکذیبم میکردند. خدا نسل مرا در اولاد او قرار داد. عایشه گوید: تصمیم گرفتم بعد از آن خدیجه را به بدی یاد نکنم.»[2]
باز هم عایشه گوید: «بر هیچ زنی مانند خدیجه رشک نمیبردم با اینکه سه سال پیش از عروسی من مرده بود، زیرا رسولخدا9 خیلی از او تعریف میکرد و خدا به رسولش دستور داده بود که به خدیجه بشارت دهد که در بهشت قصری برایش مهیا شده است! بسیاری از اوقات رسول اکرم9 گوسفندی را میکشت و گوشتش را برای دوستان خدیجه میفرستاد.»[3]
همکاری با خانواده
پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد9 برای خانواده دلسوزی میکرد و به آنان کمک میکرد و دیگران را هم به همکاری با خانواده تشویق مینمود. طبق برخی نقلها پیامبر در امور خانه به خانواده خود خدمت میکرد و با همسران گوشت خرد میکرد[4].
نفرین نمیکرد
این از اخلاق فوقالعاده آن حضرت بود که به دیگران نفرین نمیکرد چنان که نوشتهاند: آن حضرت هرگز زن یا خدمتگزاری را نفرین نکرد[5].
از عایشه نقل شده که گفت: مانند حرف زدن شما، تند حرف نمیزد سخنش آرام و منظم بود در حالی که شما پراکنده سخن میگویید[6].
اخلاق پیامبر همان قرآن
خداوند در تعریف اخلاق پیامبر اکرم9 فرمود: (وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ)[7]؛ «و مسلماً تو بر شيوه (اخلاقى) بزرگوارانهاى هستى.» خلق عظیمی که سرمشق زندگی برای همه انسانها است. سعید بن هشام گوید: «بر عایشه وارد شدم و از اخلاق رسولخدا پرسیدم. گفت: مگر قرآن نمیخوانی؟ گفتم: بله؟ گفت: خلق رسولخدا قرآن است.»[8]
این روایت در منابع شیعه و اهل سنت وارد شده است. هرچه در قرآن، از اخلاق، آداب و فضایل و مکارم آمده پیامبر9 مجسم آنها است و جواب عایشه «کان خلقه القرآن»[9] بسیار لطیف و مشتمل بر حقانیت است[10].
روابط پیامبر با دختران
در حیات پیامبر اکرم ارتباط چشمگیری با حضرت فاطمه3 به چشم میخورد. در مورد دختران دیگر پیامبر ـ چه حقیقی باشند یا از همسر قبلی خدیجه باشند ـ چندان رفتار فوق العادهای را مشاهده نمیکنیم اما نسبت به حضرت فاطمه زهراء3 یک رفتار خاص و برخورد بسیار صمیمانهای مشاهده میشود. و این رفتار و برخورد پیامبراکرم9 برای همه جهانیان بویژه نسل تشنه معنویت امروز یک الگوی کامل است. سخن در این باره بسیار است که در اینجا چند نمونه ارایه میشود.
یادآوری
حضرت رسول اکرم9 سه فرزند پسر نیز داشتند که در کوچکی همه رحلت کردند.
امّ ابیها
وقتی آیه شریفه (النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ)[11] نازل شد، برحسب این آیه زنان رسول خدا افتخار کنیه «امّ المومنین» یافتند. حضرت فاطمه نزد پدر آمد و تقاضای افتخار کرد، پیامبر9 او را در آغوش گرفت و نوازش کرد و فرمود: اگر زنان من مادر مؤمنین هستند، تو مادر منی.»[12]
شدت علاقه پیامبر اکرم9 به فاطمه3 به حدی بود که او را «امّ ابیها» (مادر پدر خود) خطاب میفرمود. فاطمه3 حاصل عمر آن حضرت بود و در همه حال غمخوار پدر بود، وقتی مشرکین مکه پیامبر اکرم9 را اذیت میکردند و گرد و خاک و شکمبه حیوانات بر روی آن حضرت میریختند، این فاطمه3 بود که غبار غم از چهره پدر میشست و باعث تسلی پیامبر9 میشد.
روزی یکی از مشرکین مکه پیامبر اکرم9 را در کوچه ملاقات کرد، مقداری خاکروبه و آشغال بر سر و صورت آن جناب پاشید، پیامبر9 چیزی نگفت و با همین حال وارد خانه شد. فاطمه3 به استقبال پدر شتافت، آب آورد و با چشم گریان سر و صورت پدر را شست. پیامبر به فاطمه فرمود: دخترم! گریه نکن، مطمئن باش که خدا پدرت را از شرّ دشمنان محفوظ میدارد و پیروز میگرداند[13].
پیامبر9 و بوسیدن فاطمه3
بوسیدن فرزندان توسط پدر علاوه بر اجر معنوی و بلندی درجات، در زندگی فرزند و تربیت او هم تاثیرات فوق العادهای دارد. پیامبر اکرم9 به فاطمه3 عشق و علاقهای فراوان داشت چنانکه از عایشه حکایت شده:
«فاطمه در سخن گفتن، شبیهترین مردم به رسول خدا بود. وقتی بر پیامبر وارد میشد آن حضرت دستش را میگرفت و میبوسید و بر جای خودش مینشانید و هرگاه رسول خدا9 بر حضرت فاطمه3 وارد میشد، فاطمه به احترام پدر از جای بر میخاست، دست آن حضرت را میبوسید و در جای خودش مینشانید.»[14]
ابوثعلبه خشنی میگوید: «هرگاه رسولخدا9 از مسافرت بر میگشت به منزل فاطمه میرفت، فاطمه به استقبال پدر میرفت و حضرت او را در آغوش میگرفت و بین دیدگانش را میبوسید.»[15] رابطه پیامبر اکرم9 اینقدر صمیمانه بود که چندین مرتبه فاطمه3 را پارة تن خود معرفی کرد.
فاطمه پاره تن رسول اکرم9
این روایت را شیعه و سنی هر دو نقل کردهاند که «روزی پیامبر اکرم9 در حالی که دست حضرت فاطمه3 را گرفته بود از منزل بیرون آمد و فرمود: هر کس او را میشناسد که میشناسد و هرکس او را نمیشناسد، بداند که فاطمه3 دختر محمد9 است، او پاره تن، قلب و روحی در کالبد من است. هر کس او را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است!»[16]
مرا بابا صدا کن
از امام صادق7 روایت شده که حضرت فاطمه3 فرمود:
به هنگام نزول آیه شریفه: «لاَتَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضاً»[17] هیبت و شکوه رسول خدا9 مانع شد که به حضرت بگویم: «یا ابة» (ای پدر جان)، لذا ایشان را «یا رسول الله» خطاب میکردم. چند بار ایشان را به همین ترتیب صدا کردم، ولی پیامبر از پاسخ دادن خودداری فرمودند تا اینکه رو به من کرده فرمود: فاطمه جان! این آیه درباره تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده است، تو از منی و من از تو هستم. «انت منّی و انا منک، قولی یا ابة فانّها أحیی للقلب وأرضی للرّب» تو از منی و من از تو، بگو به من «ای بابا» زیرا آن مایهی حیات قلب من و خشنودی پروردگار است. پس حضرت، پیشانی مرا بوسید و آب دهان مبارک را بر صورتم کشید که پس از آن دیگر به استعمال عطر نیازی نداشتم.»[18]
فداها ابوها
چشم فلک تاکنون دختری را مانند فاطمه3 ندیده که اینقدر نزد رسول اکرم9 مقام و منزلت داشته باشد. چرا این همه احترام برای او؟ چون فاطمه3 در رضای خدا و رسولش گم شده بود رضایت آنان را بر همه چیز مقدم میداشت و به آن اهمیت میداد لذا منزلت او بالا رفت. رفتار پیامبر9 با فاطمه3 چنان بود که هرگاه به مسافرت میرفت آخرین کسی را که برای خداحافظی نزد او میرفت فاطمه3 بود، و چون از سفر باز میگشت نخستین کسی را که به دیدارش میرفت فاطمه3 بود و مدتی طولانی در منزل او میماند.
حکایت شده: در یکی از سفرها فاطمه3 در غیاب پدر دستبند، گردنبند، دو گوشواره و یک پرده برای در خانه تهیه کرد تا با وضع بهتری پدر و شوهرش را دیدار کند. پیامبر9 در مراجعت از سفر یکسره به خانه فاطمه3 آمد، اما برخلاف گذشته رسول خدا خیلی زود در حالیکه آثار ناراحتی در چهرهاش نمایان بود از خانه فاطمه3 خارج شد، به مسجد آمد و به منبر رفت. فاطمه3 از نگاه پر معنای پدر فهمید که او بسیار آزرده شده، اشکش جاری گشت، زیرا تاکنون پیامبر با او چنین برخوردی نکرده بود.
فاطمه3 فوراً دستبند و گردن بند و گوشوارهها را باز کرد، همه را نزد رسولخدا فرستاد و برای پدر پیغام فرستاد «دخترت سلام میرساند و میگوید: اینها را در راه خدا صرف کن!» همین که فرستاده فاطمه3 به نزد رسول خدا9 آمد و جریان را عرضه داشت؛ پیامبر سه مرتبه فرمود: «فداها ابوها» (پدرش به فدایش باد). دنیا از برای محمد و خاندان او نیست، اگر دنیا در پیش خدا به اندازه بال مگسی ارزش داشت شربتی از آب به کافر نمیداد. پیامبر اکرم9 این سخنان را فرمود و از منبر پایین آمد و به خانه فاطمه3 رفت[19].
پینوشتها:
[1]. احزاب / 21.
[2]. تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی، ص 273.
[3]. صحیح مسلم مسلم بن حجاج نیشابوری، (شرح نووی)، ج 15، ص 210.
[4]. راه روشن، فیض کاشانی، ص 149.
[5]. همان، ص 155.
[6]. همان، ص 159.
[7]. قلم / 4.
[8]. همان / ص 145.
[9]. صحیح شرح العقیدة الطحاویه، حسن سقاف، ص 419.
[10]. برای آشنایی بیشتر با روابط پیامبر با همسران رجوع شود به پرسش «رفتار پیامبر با خانواده».
[11]. احزاب / 6.
[12]. الگوهای رفتاری حضرت فاطمه زهرا3، ح صفری، ص 60.
[13]. همان، ص 62.
[14]. همان، ص 101.
[15]. همان، ص 102.
[16]. همان، ص 103.
[17]. فراخوان فرستاده (خدا) را در ميان خودتان همانند فراخوان برخى شما برخى [ديگر] را قرار ندهيد. (نور / 63).
[18]. همان، ص 106.
[19]. همان، ص 112.