پرسش

برخورد مخالفان با پیامبر در طول تاریخ چگونه بوده است؟

˜ پاسخ

روش‌های برخورد مخالفان با پیامبر اسلام9 در طول تاریخ هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ تنوّع فراوان بوده است. با توجه به این که قرآن کریم این بحث مهم را به خوبی مطرح نموده است؛ ابتدا به این کتاب آسمانی مراجعه کرده و آیات آن را بررسی می‌کنیم و سپس نظر مورخین را نیز در این مورد جویا خواهیم شد.
الف) برخورد مخالفان از نظر قرآن کریم

آیات قرآن در این زمینه به چهار شیوه‌ مخالفت اشاره می‌کند.

1. ترور شخصیت

نخستین حربه‌ مخالفان دعوت، تهمت و ناسزاگویی بود تا از این طریق شخصیت مدعی نبوت را ترور کنند. آن‌چه در قلب عموم مردم می‌تواند مؤثر باشد، قداست، طهارت مصلح و رهبر است و اگر این وسیله‌ نفوذ، ترور شد؛ شخص مصلح، بدون شخصیت اجتماعی نمی‌تواند کاری را صورت دهد.

تهمت‌هایی که قرآن از زبان مشرکان در مورد پیامبر9 نقل می‌کند به شرح زیر است:

1ـ1. کاهن: به پیامبر تهمت می‌زدند که او با جنّ و پری در تماس است و اخبار گذشتگان و آیندگان را از آنان می‌گیرد و در اختیار جامعه می‌گذارد چنان‌که می‌فرماید:

(وَلاَ بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ)[1]؛ «و گفتار پيشگو نيست، چه اندك متذكر مى‏شويد!»

2ـ1. ساحر (جادوگر): کسی که کارش حل و عقد امور است؛ و چه بسا کارهای شگفت‌انگیزی انجام می‌دهد که عاری از حقیقت می‌باشد چنان‌که می‌فرماید: (وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ)[2]؛ «و (مشركان) به شگفت آمدند كه (پيامبرى) هشدارگر از ميان آنان به سراغشان آمد؛ و كافران گفتند: «اين ساحر بسيار دروغگويى است.»

3ـ1. مسحور: کسی که جادوگری، او را سحر کرده است و عقل و خرد او دستخوش سحر شده است. این تهمت صورت محترمانه‌ مجنون و دیوانه است چنانکه می‌فرماید: (قَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَّسْحُوراً)[3]؛ «و ستمكاران گفتند: «(شما) جز از مردى جادو زده پيروى نمى‏كنيد!» این تهمت در مورد حضرت صالح نیز وارد شده است[4]

4ـ1. مجنون (دیوانه): یعنی کسی که جن زده شده است:

(وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ)[5]؛ «و (كافران) گفتند: «اى كسى كه آگاه‌كننده [= قرآن‏] بر او فرود آمده، قطعاً تو ديوانه‏اى!»

قرآن‌کریم به طور صریح نسبت به این تهمت واکنش نشان داده است[6].

5ـ1. مُعَلَّم: به فتح و تشدید لام ـ یعنی تعلیم داده شده؛ مقصود این بود که مطالب و آموزه هایی که حضرت آورده و بیان می‌کند از سوی خدا نیست و کسی به او آموخته است.

(أَنَّى‏ لَهُمُ الذِّكْرَى‏ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ)[7]؛ «از كجا براى آنان يادآورى باشد در حالى‌كه فرستاده‏اى روشنگر به سراغ آنان آمد، سپس از او روى برتافتند و گفتند: «دانش آموخته‏اى ديوانه است.»

6ـ1. کذّاب (درغگو)

(وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ)[8]؛ «و (مشركان) به شگفت آمدند كه (پيامبرى) هشدارگر از ميان آنان به سراغشان آمد؛ و كافران گفتند: «اين ساحر بسيار دروغگويى است.»

7ـ1. مفتری (افتراگر): یعنی این کتاب از خود اوست، ولی به دروغ آن را به خدا نسبت داده است.

(قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَيَعْلَمُونَ)[9]؛ (مشركان) مى‏گويند: «تو تنها دروغ‏پردازى.» (چنين نيست) بلكه بيشترشان نمى‏دانند.»

قرآن کریم در آیاتی به ردّ این تهمت پرداخته است[10].

8 ـ1. شاعر: یعنی این آیات را با خیال‌پردازی به هم بافته است و حقیقت ندارد.

(أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ)[11]؛ «بلكه مى‏گويند: «شاعرى است كه (حادثه) مرگ مشكوكى را براى او انتظار مى‏كشيم!»

قرآن کریم به نقد این تهمت پرداخته است[12].

9ـ1. اضغاث و احلام: می‌گفتند پیامبر9 و قرآن افکار آشفته است که نمی‌توان آن را فهمید.

(بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ)[13]؛ بلكه (مشركان) گفتند: «(اين قرآن) يك دسته خواب‏هاى پريشان است؛ بلكه آن را [به دروغ به خدا] نسبت داده است، بلكه او شاعر است؛ پس بايد نشانه‏اى (معجزه‏آسا) براى ما بياورد؛ همان گونه كه پيشينيان (از پيامبران با معجزه) فرستاده شدند.» اضغاث جمع «ضغث» به معنای یک دسته چوب یا یک بسته سبزی است که روی هم چیده می‌شود و «احلام» جمع «حلم» به معنای خواب‌ها است؛ در این صورت مقصود خواب‌های مختلط و روی هم چیده شده است که در فارسی از آن به خواب‌های پراکنده و آشفته تعبیر می‌کنیم[14].
2. اعتراض‌ها و دستاویزها

مخالفان در مواردی اعتراض‌هایی را مطرح نموده‌اند که هیچ‌کدام رنگ منطقی ندارد و شبیه بهانه‌جویی کودکان می‌باشد که به عللی بهانه می‌گیرند، و خودشان نیز نمی دانند چه می‌خواهند مانند:

1ـ2. چرا قرآن بر ثروتمندی نازل نشد؟!

«وَقَالُوا لَوْلاَ نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلَى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ[15]؛ و گفتند: «چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از دو آبادى (مكه، طائف) فرو فرستاده نشده است؟!»

2ـ2. چرا خدا بشر فرستاده است؟!

«وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى‏ إِلَّا أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً؛[16] و (چيزى) مردم را از ايمان آوردن باز نداشت هنگامى كه هدايت برايشان آمد، جز اينكه گفتند: «آيا خدا بشرى را [به عنوان] فرستاده برانگيخته است؟!» قرآن در انتقاد از این نظر در آیه‌ بعدی می‌فرماید:

«قُل لَوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلاَئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهم مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً[17]؛ (اى پيامبر) بگو: «اگر (بر فرض) در زمين فرشتگانى بودند كه با آرامش گام بر مى‏داشتند، حتماً فرشته‏اى را [به عنوان‏] فرستاده، از آسمان بر آنان فرود مى‏آورديم.»

3ـ2. چگونه برخلاف روش نیاکان عمل کنیم؟!

«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى‏ مَاأَنْزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَيَعْلَمُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ[18]؛ و هنگامى كه به آنان گفته شود: «به سوى آنچه خدا فرود آورده، و به سوى فرستاده‏[اش] بياييد.» مى‏گويند: «آنچه پدرانمان را بر آن يافته‏ايم ما را بس است.» وآيا اگر (بر فرض) پدرانشان هيچ چيزى نمى‏دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آن‌ها پيروى مى‏كنند)؟!»

4ـ2. آیا چند خدا را با یک خدا عوض کنیم؟!

آنان تصور می‌نمودند که خدا بخشی از کارهای خود مانند مغفرت و شفاعت را به خدایان دیگر واگذار کرده است؛ در این صورت پرستش خدای یگانه بدون پرستش واسطه‌ها سودی نمی‌بخشید.

«وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاَ وَاحِداً إِنَّ هذَا لَشَيْ‏ءٌ عُجَابٌ[19]؛ و (مشركان) به شگفت آمدند كه (پيامبرى) هشدارگر از ميان آنان به سراغشان آمد؛ و كافران گفتند: «اين ساحر بسيار دروغگويى است. آيا معبودان (متعدد) را معبود يگانه گردانيده است؟! قطعاً اين چيزى بسيار شگفت‏آور است!»»

5ـ2. چرا نبوت در قبیله‌ ما نباشد؟!

آنان بر اثر عدم درک مفهوم نبوت و رهبری الهی آن را در سطح رقابت‌های قبیله‌ای مطرح می‌کردند و می‌گفتند: ما با قبیله‌ عبدمناف (قبیله پیامبر) بسان دو اسب مسابقه دوش‌به‌ دوش هم پیش می‌رفتیم ناگهان قبیله‌ عبدمناف با ادعای نبوت خواست برما سبقت بگیرد، نه! ما هرگز ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که بر ما نیز وحی گردد و آن‌چه بر دیگر پیامبران خدا(وحی) نازل می‌گردد بر ما نیز نازل شود[20] چنان‌که قرآن می‌فرماید:

«وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَن نُؤْمِنَ حَتَّى‏ نُؤْتَى‏ مِثْلَ مَاأُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ[21]؛ و هنگامى كه آيه‏اى براى آنان بيايد، مى‏گويند: «ايمان نمى‏آوريم، تا اينكه همانند چيزى كه به فرستادگان خدا داده شده، به ما (هم) داده شود.»

6ـ2. چرا معجزه‌ای مانند معجزه‌ موسی7 ندارد؟!

برخی از اعراب کم و بیش از طریق احبار یهود از معجزه‌های حضرت موسی اطلاع داشتند و به پیامبر اعتراض می‌کردند: چرا معجزه‌ای مانند معجزه‌ موسی ندارد.

«فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلاَ أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى‏ أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى‏‌مِن قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ[22]؛ و هنگامى كه حق از نزد ما به سوى آنان آمد گفتند: «چرا همانند آنچه كه به موسى داده شد (به اين پيامبر) داده نشده است؟!» و آيا آنچه را پيش از (اين) به موسى داده شد، انكارنكردند؛ گفتند: «(اين) دو جادو[گر]ند كه پشتيبان يكديگرند.» و گفتند: «درحقيقت ما به هر (دو) كافريم!»

قرآن کریم این اعتراض را در همین آیه‌ی شریفه جواب داده است[23].

7ـ2. چرا فرشته‌ای همراه او نیست؟!

(وَقَالُوا لَوْلاَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لاَيُنْظَرُونَ[24]؛ و [مشركان‏] گفتند: «چرا هيچ فرشته‏اى بر او فرود نيامد.» و[لى‏] اگر (بر فرض) فرشته‏اى فرود مى‏آورديم، حتماً كار تمام شده بود؛ سپس (اگر مخالفت مى‏كردند) مهلت داده نمى‏شدند.»

مفاد این اعتراض این است که انسان برای هدایت انسان کافی نیست، بلکه موجودی از غیر جنس وی به آن ضمیمه گردد. در حالی که برعکس است، اثرپذیری هم جنس از هم جنس به مراتب عملی‌تر و استوارتر است چنان‌چه در آیه‌ بعد آمده است: «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكاً لَجَعَلْنَاهُ رَجُلاً[25]؛ و اگر (بر فرض) او را فرشته‏اى قرار مى‏داديم، حتماً وى را [بصورت] مردى در مى‏آورديم»
3. درخواست‌های نامعقول

1ـ3. خدایان ما را بپرست تا ...

یکی از پیشنهادهای آنان این بود که آن‌ها درصورتی حاضرند خدای محمد9 را بپرستند که او آلهه آنان را بپرستد، خداوند در پاسخ به این درخواست، سوره‌ کافرون را نازل نمود:

«قُلْ يَاأَيُّهَا الْكَافِرُونَ لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَلاَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ[26]؛ بگو: «اى كافران! آنچه را (شما) مى‏پرستيد (من) نمى‏پرستم، و آنچه را (من) مى‏پرستم شما نمى‏پرستيد،»

مفسران برای آیات وارد شده در سوره‌ اسراء[27] شأن نزول‌هایی نقل کرده‌اند که بسیاری از آن‌ها با توجه به مکی بودن سوره صحیح نیست، روشن‌ترین شأن نزول همان است که ابن حفص از امام باقر7 نقل می‌کند، حضرت می‌فرماید:

«قریش به رسول گرامی9 گفتند: خدای تو را یک‌سال می‌پرستیم، مشروط بر این که تو نیز خدایان ما را یک‌سال بپرستی!»[28] خداوند متعال در سوره‌ اسراء آیات 73 ـ 75، این پیشنهاد را پاسخ داده است.

2ـ3. درخواست تبدیل قرآن

انتقاد قرآن از بتها و خدایان دروغین عرب، مایه‌ خشمگینی مشرکان شد از این جهت از پیامبر درخواست کردند که قرآن دیگری بیاورد که در آن، از خدایان آنان این گونه نکوهش‌ها نباشد.

«وَإِذَا تُتْلَى‏ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَيَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَايَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى‏ إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[29]؛ و هنگامى كه آياتِ ما در حالى كه روشن است بر آنان تلاوت مى‏شود، كسانى كه به ملاقات ما (و روز رستاخيز) اميد ندارند، مى‏گويند: «قرآنى غير از اين بياور، يا آن را تغيير ده.» (اى پيامبر) بگو: «براى من (ممكن) نيست، كه از پيش خودم آن را تغيير دهم، (زيرا) جز آنچه به سوى من وحى مى‏شود، پيروى نمى‏كنم؛ [چرا] كه اگر من پروردگارم را نافرمانى كنم، از عذاب روز بزرگ (قيامت) مى‏ترسم!» واکنش قرآن‌کریم به این پیشنهاد در همین آیه و آیه‌ بعد (یونس/16) آمده است.

3ـ3. درخواست‌های نابخردانه

در سوره‌ اسراء (آیات 90ـ93) از زبان مخالفین درخواست هایی در قبال ایمان آوردن بیان شده است.

«قَالُوا لَن نُؤْمِنَ لَكَ؛ و گفتند: «به تو ايمان نمى‏آوريم»

1ـ «حَتَّى‏ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً؛ تا اينكه براى ما چشمه‌ جوشانى از زمين بيرون آرى!»

2ـ «أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلاَلَهَا تَفْجِيراً؛
يا بوستانى از درختان خرما و انگور براى تو باشد؛ و نهرها را در ميان آن‌ها كاملاً بشكافى!»

3ـ «أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً؛ يا آنچنان كه مى‏پندارى آسمان را قطعه قطعه بر ما فرود آرى!»

4ـ «أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ قَبِيلاً؛ يا خدا و فرشتگان را (گروه گروه، به عنوان ضامن) روياروى ما بياورى!»

5 ـ «أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِن زُخْرُفٍ؛ يا براى تو خانه‏اى از زر (و زيور) باشد!»

6 ـ «أَوْ تَرْقَى‏ فِي السَّماءِ؛ يا در آسمان بالا روى!»

7ـ «وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى‏ تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَّقْرَؤُهُ[30]؛ و براى بالا رفتن تو (هم) ايمان نمى‏آوريم، تا اينكه نامه‏اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم!»
4. آزارها و سنگ اندازی‌ها

قرآن کریم ویژگی‌های آزار حضرت و یاران باوفای او را متعرض نمی‌شود، ولی کلیاتی را مطرح می‌کند که از آن می‌توان مقدار فشار و ایذاء را به دست آورد چنان که می‌فرماید:

«وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِن قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى‏ مَاكُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى‏ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَمُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ؛ و بيقين فرستادگانى پيش از تو (نيز) تكذيب شدند؛ و بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند، شكيبايى كردند، تا هنگامى‌كه يارى ما به آنان رسيد. و هيچ تغيير دهنده‏اى براى سخنان (سنت‌گونه) خدا نيست و به يقين برخى خبر[هاى] بزرگ فرستادگان [خدا] به تو رسيده است.»[31]

در آیه‌ دیگر، صبر و بردباری پیامبران «اولوالعزم» را یادآور می‌شود و به حضرت فرمان می‌دهد که مانند آنان بر مشکلات و سختی‌ها صبر نماید[32] و در آیه‌ دیگری باز هم دستور صبر می‌دهد و تلویحاً می‌فرماید که محاکمه آزاردهندگان و آسیب رسانان را به خدا واگذار کن[33]. قرآن در هیجده مورد[34] فرمان صبر به پیامبر9 داده است؛ و این خود محکم‌ترین دلیل است بر آزارهایی که در طول زندگی آن حضرت جریان داشته است.
ب) روش‌های برخورد مخالفان با رسول خدا 9 از نظر تاریخ

1. تلاش برای به سازش کشیدن پیامبر9

موقعیت قریش در مکه از آن روی که اهل تجارت بودند و برای ادامه‌ی کار خود نیاز به آرامش داشتند لازم بود تا مسأله‌ اسلام را به آرامی خاتمه دهند. افزون بر آن، امکان از بین‌بردن پیامبر9 نیز وجود نداشت، زیرا
این موضوع جنگی خونین و نامحدود را در داخل قریش به دنبال داشت. بنابراین آنان از همان آغاز تا زمانی که تصمیم به قتل رسول خدا9 گرفتند همیشه به سازش فکر کرده و حتی در این اواخر نیز گاه و بیگاه آن را مطرح می‌کردند.

در مورد پیشنهادهای سازشکارانه می‌توان به پیشنهاد آنان در اعطای پول و منصب اشاره کرد.

ابن اسحاق گفته است: آیه‌ (قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ)[35] در رد پیشنهاد مالی مشرکان نازل شده است.[36]

برخی از آیات قرآن‌کریم بحث سازش مخالفان را مدنظر قرار داده است و چنین می‌فرماید: «وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً[37]؛ و يقيناً نزديك بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‏ايم، به فتنه در اندازند (و منحرف سازند،) تا غيرآن را بر ما دروغ‌بندى؛ و در آن صورت، تو را به دوستى خود برگزينند.»

2. فشارهای روانی

یکی از روش‌های مشرکان در برخورد با رسول خدا 9 برخوردهای استهزایی در جهت اذیت آن حضرت بود و هدف اصلی، شکستن شخصیت آن حضرت، و منزوی ساختن ایشان بود.

مسأله‌ استهزاء به عنوان یک فصل مهم در اخبار دوره‌ی بعثت، مورد توجه سیره نویسان قرار داشته است. ابن سعد، ابن اسحاق و بلاذری فهرست اسامی مستهزئین را یاد کرده‌اند[38].

تمسخرها به قدری گسترده بود که خداوند به او فرمود:

«إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[39]؛ [چرا] كه ما تو را (از شرّ) مسخره‌كنندگان، كفايت مى‏كنيم.»

مشرکان در مواردی مثل این که «آن حضرت پسر ندارد»[40]؛ یا «اعتقاد به معاد از سوی آن حضرت»[41] را مورد استهزاء قرار می‌دادند[42].

3. فشارهای سیاسی

در واقع همه‌ ملاقات‌هایی که مشرکان با ابوطالب داشتند و می‌خواستند از طریق او بر رسول خدا9 اعمال فشار کنند در شمار برخوردهای سیاسی مشرکان است. ابن اسحاق فهرستی از این برخوردها را می‌آورد و می‌نویسد: مشرکان در اولین برخورد به ابوطالب گفتند: فرزند برادر تو دست به اقدام ناشایست زده «قد سبّ الهتنا وعاب دیننا وسفّه احلامنا وضلل آباءنا.»[43]

یکی از انتقادهای جاری قریش به پیامبر9 این بود که آن حضرت موجب شکاف و نفاق میان جامعه‌ی مکه به ویژه قریش شده است از این‌رو می‌کوشیدند تا حضرت را فردی تفرقه افکن معرفی کنند و از نظر سیاسی او را منزوی سازند. قریش به ابوطالب گفتند: فرزند برادرت امور ما را از هم گسیخته و جماعت و وحدت ما را از هم گسسته است[44]. ابوجهل برای توجیه برخورد تند خود با آن حضرت می‌گفت: محمد9 فقط می‌خواهد بین شما دشمنی بیندازد[45]. تحریک مردم بر ضد رسول خدا9 نیز از جمله سیاست‌های قریش بود[46].

افزون بر اینها قریش، دعوت جدید را محدودکننده‌ زندگی جاهلی معرفی می‌کرد. و به هر تازه واردی به مکه می‌گفتند:

«او (پیامبر) شرابخواری را تحریم کرده، زنا را ناروا شمرده و ...»[47]

4. آزارهای جسمی

آزارهای جسمی بیشتر بعد از وفات ابوطالب بوده است.

پیامبر9 می‌فرمود: من در میان دو همسایه‌ بد بودم، «ابولهب» و «عقبه»؛ آنان شکمبه‌ها را بر در خانه‌ من می‌ریختند[48].

«طعیمة بن عدی» و «نضر بن حارث» از کسانی بودند که آزار زیادی به رسول خدا9 رساندند «ابوجهل» نیز چند بار تصمیم به کشتن پیامبر9 گرفت اما نتوانست آنرا عملی کند[49]. حکایت شده است که ابوجهل مانع از نماز خواندن آن حضرت می‌شد خداوند درباره‌ اقدام او فرمود:

«(أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى عَبْداً إِذَا صَلَّى)[50]؛ آيا ديدى كسى را كه منع مى‏كند، بنده‏اى را هنگامى كه نماز مى‏گزارد؟!»

خداوند در سوره‌ انفال ـ که در مدینه نازل شد ـ از تصمیم قریش یاد می‌کند که در برابر سه پیشنهاد زندانی کردن، اخراج از مکه و کشتن رسول خدا9 قرار گرفتند[51]. در آیه‌ای دیگر به آزار جسمی مخالفان اشاره می‌کند: «(وَإِن كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذاً لاَّ يَلْبَثُونَ خِلاَفَكَ إِلَّا قَلِيلاً)[52]؛ و نزديك بود، كه تو را از [اين‏] سرزمين بَركَنند، تا از آنجا بيرونت كنند و در اين صورت پس از تو جز اندكى درنگ نمى‏كردند.»

5. تهمت های علمی

قریش برای انکار نبوت پیامبر9 مدعی آن شدند که رسول خدا آنچه را که به عنوان وحی بر آنان می‌خواند در اصل وحی نیست بلکه مطالبی است که اهل کتاب به او تعلیم داده‌اند. در این زمینه دو مطلب گفته می‌شود.

1ـ درباره روابط رسول‌خدا9 با برخی از مطالبی که قریش از یهودیان شنیده و موضوع آن قصصِ مربوط به امم پیشین بود. قرآن‌کریم از این برخورد یاد کرده و چنین پاسخ می‌دهد:

«(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ)؛[53]ـ[54] و بيقين مى‏دانيم كه آنان مى‏گويند: «(اين قرآن را) تنها بشرى به او مى‏آموزد.» در حالى‌كه زبان كسى‌كه به او نسبت مى‏دهند مبهم (و غيرعربى) است؛ و اين (قرآن، به) زبان عربى روشن است.»

2ـ مورد دیگری که در سیره آمده درباره‌ «ابن رِبعری» است، زمانی که آیه‌ 98 از سوره انبیاء نازل شد: «در حقيقت شما و آنچه غير از خدا مى‏پرستيد، هيزم جهنّم هستيد؛ در حالى كه شما وارد شدگان در آن هستيد.»

«ابن ربعری» لب به اعتراض گشود و گفت: اگر اینطور باشد ما ملائکه را نیز می‌پرستیم، یهود، عزیر و نصاری مسیح را می‌پرستند. پس آنان (مسیح، عزیر و ملائکه) نیز باید در جهنم باشند.

رسول خدا9 در پاسخ فرمود: البته از این نوع، اگر خودشان دوست داشته باشند که جز خدا معبود واقع شوند همراه کسی خواهند بود که آن‌ها را عبادت کرده و طبعاً در جهنم هستند. خداوند نیز برای دفع توهم در ادامه‌ آن آیات فرمود: کسانی که پیش از این مقرر کرده‌ایم که به آن‌ها نیکویی کنیم از جهنم بر کنارند.[55] - [56]

6. برخوردهای مخالفان با پیامبر در عصر حاضر

شاید به نظر برسد که عوامل پیش گفته مربوط به زمان حیات ظاهری پیامبر9 است اما با مطالعه‌ تاریخ بعد از حیات پیامبر9 به دست می‌آید که این برخوردها ادامه پیدا کرده است و به طور عمده روش‌های مخالفت، همان روش‌هایی است که قرآن‌کریم به آن‌ها اشاره نموده است. اکنون به برخی از آن ها اشاره می‌شود.

1ـ کتاب آیات شیطانی، نوشته «سلمان رشدی»[57] در سال 1988 در انگلستان منتشر شد. بانی آن یک یهودی صهیونیست بوده که با پرداخت نیم میلیون پوند به عنوان مساعده، نویسنده را به نگارش این کتاب ترغیب کرده است.

این کتاب بر مبنای افسانه‌ غرانیق نامگذاری شده است. به موجب این افسانه، از صدر اسلام مخالفان آیین اسلام ادعا می‌کنند که در سوره نجم پس از آیات نوزدهم و بیستم که می‌فرماید: (أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى)؛ «و آيا اطلاع يافتيد از (بت‏هاى) لات و عزّى‏، و منات (بت) ديگرى كه سومين است.» شیطان در کلام وحی دخالت کرد و این دو آیه را علیرغم خواست جبرئیل، به زبان حضرت رسول9 جاری کرد، تلک الغرانیق العلی‌وان شفاعتهم لترتجی (این‌ها بلند پروازند و امید به شفاعت آنان می‌رود).

در این کتاب رسول گرامی اسلام9 به عنوان فردی (نعوذبالله) فاسد الاخلاق و اهل عیش و نوش معرفی شده است[58]. و در آن توهین، تهمت و تخریب شخصیت و تحریف برخی از واقعیت‌ها به چشم می‌خورد.

2ـ در سال 1988، رمانی به نام «اولاد جارتنا» (بچه‌ها محل ما) جایزه‌ ادبی نوبل را به خود اختصاص می‌دهد. این رمان 25 سال قبل از گرفتن جایزه، توسط شخصی به نام «نجیب محفوظ» نوشته شد و مورد تحریم دانشگاه الازهر مصر قرار گرفت چرا که در آن با وقاحتی کمتر از آیات شیطانی، به ساحت قدس الهی و همه‌ انبیاء ابراهیمی و از جمله پیامبر اکرم9[59] اهانت می‌نماید. این رمان همزمان با گرفتن جایزه نوبل، به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شد و «محمد بن عبدالسلام» بر مبنای این رمان، سریالی تلویزیونی ساخت و مقرر شد که از تلویزیون مصر پخش گردد.

3ـ اظهارنظر برخی از دانشمندان غربی در مورد پیامبر9 که علاوه برخلاف واقع بودن آن‌ها، حاوی توهین، استهزاء و تخریب شخصیت پیامبر اعظم9 می‌باشد. ولتر (1694ـ1779) دانشمند و نویسنده مشهور فرانسه، تحت‌تأثیر تلقینات سوء کشیشان و مورخان متعصب مسیحی، پیامبراکرم9 را سخت مورد نکوهش قرار داد تا جایی که ناپلئون درباره‌ او گفت:

به تاریخ و به وجدان بشریت خیانت کرد. زیرا سجایای عالی محمد9 را انکار نمود، و مرد بزرگی را که بر چهره جهانیان فروغی الهی تابانیده، موجود پست و خائن و سزاوار چوبه ‌دار جلوه‌گر ساخت[60].

البته ولتر بعداً که با دیدی وسیع و آشنایی بیشتر پیامبر اسلام را شناخت، گفت: «من در حق محمد9 بد کردم»[61] و سپس به صراحت زبان به ستایش آن حضرت گشود[62].

افرادی مانند «شارل بزرگ، مایتوپاریس، ادوارد فرمن و ...» را می‌توان از کسانی به شمار آورد که اظهاراتی خلاف واقع و بعضاً توهین آمیز در مورد پیامبر اعظم9 داشته‌اند[63].

4. سی‌ام سپتامبر 2006 روزنامه‌ دانمارکی «یولندز پستن» کاریکاتوری توهین‌آمیز در مورد پیامبراعظم9 چاپ کرد که واکنش شدید کشورهای اسلامی را به دنبال داشت. پنج ماه بعد، برخی از روزنامه‌های دانمارکی بی‌توجه به اعتراض‌های گسترده‌ مسلمانان، با این توجیه که آزادی بیان مقدم بر هر چیز است؛ بار دیگر به چاپ 12 نمونه از این کاریکاتورها اقدام نمودند. به دنبال این اقدام این کاریکاتورها در مجلات و روزنامه‌های سوئد، نروژ و بعداً در فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی نیز چاپ شد و حتی روزنامه‌ دانمارکی، با دفاع از اقدام توهین‌آمیز خود، به بهانه‌ آزادی بیان، مسابقه‌ای را با عنوان «از محمد9 چه تصویری دارید، آن را بکشید و جایزه بگیرید» برگزار کرد.[64]

نکته مهم در این کاریکاتورها این بود که به صورت زیرکانه، تلاش شده بود تا اسلام را تروریسم معرفی کنند و با به تصویر کشیدن پیامبراکرم9 این گونه القاء کنند که اساس اسلام بر مبنای تروریسم بنا شده است تا از این طریق توطئه‌های شوم خود را عملی سازند. در این مورد باز هم تحریف حقیقت و توهین به ساحت پیامبر اعظم9 مشاهده می‌شود، که این روش در زمان حیات ظاهری آن حضرت نیز مورد استفاده قرار گرفته بود[65] و قرآن‌کریم ازآن دفاع نموده است.
یادآوری
با این همه هجوم سنگین علیه پیامبر اسلام9 باز هم چهره‌ی نورانی ایشان، در جهان می‌درخشد و هر روز نورانی‌تر می‌شود و دلربایی می‌کند و در پی تصرف قلوب شیفتگان حقیقت، اسلام دروازه‌های شرق و غرب را در می‌نوردد. آری آن چه فانی نشود نور خداست.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. حاقه / 42 همچنین در سوره‌ی طور آیه‌ی 29 آمده است.

[2]. ص / 4.

[3]. فرقان / 8.

[4]. شعراء / 153.

[5]. حجر / 6.

[6]. تکویر / 22 و طور / 29.

[7]. دخان / 13 و 14 همچنین نحل / 13.

[8]. ص / 4.

[9]. نحل / 101.

[10]. ر.ک: هود / 13، فرقان / 4 و 5.

[11]. طور / 30 و همچنین انبیاء / 5.

[12]. یس / 69.

[13]. انبیاء / 5.

[14]. منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج 6، ص 134.

[15]. زخرف / 31 و قریب به همین مضمون فرقان / 8 می‌باشد.

[16]. اسراء / 94. همچنین فرقان/7 به این موضوع اشاره نموده است.

[17]. اسراء / 95.

[18]. مائده / 104.

[19]. ص / 4 و 5.

[20]. مجمع البیان، ج 2، ص 361 (به نقل از منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج 6، ص 144 و 145).

[21]. انعام / 124.

[22]. قصص / 47. همین اعتراض نیز در سوره انعام / 37 وارد شده است.

[23]. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید به: منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج 6، ص 146 ـ 148.

[24]. انعام/8.

[25]. انعام / 9.

[26]. کافرون / 3 ـ 1.

[27]. اسراء / 73 ـ 75.

[28]. بحارالانوار، ج 18، ص 239، به نقل از منشور جاوید، جعفر سبحانی، ج 6، ص 154، که با توضیحات مفصلی آورده است.

[29]. یونس / 15.

[30]. برای شرح این درخواست‌ها و پاسخ قرآن به آنها مراجعه شود به منشور جاوید، جعفر سبحانی،
 ج 6، ص 160 تا 164 و تفاسیر دیگر.

[31]. انعام / 34.

[32]. احقاف / 35.

[33]. یونس / 109.

[34]. برخی از آن موارد عبارتند از: نحل / 127، قلم / 48، مزمل / 10.

[35]. سبأ / 47. بگو: «آنچه از پاداش از شما خواسته‏ام پس آن براى (خود) شماست؛ پاداش من جز برعهده خدا نيست»

[36]. السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 313 همچنین گزارشی دیگر در ص 295 و 296 آمده است.

[37]. اسراء / 75 و 74 همچنین آیات، قلم / 10 ـ 8، هود / 113و 114 به این موضوع اشاره دارد (به نقل از سیره رسول خدا9، رسول جعفریان ص 266 ـ 270)

[38]. طبقات الکبری، ج 1، ص 201ـ200 و السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 410 ـ 408 و انساب الاشراف، ج 1، ص 124.

[39]. حجر / 95 همچنین انعام / 10، رعد / 33، انبیاء / 41.

[40]. ر.ک: انساب الاشراف، ج 1، ص 138 و 139، السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج1، ص393، مجمع البیان، ج 10، ص 549.

[41]. انساب الاشراف، ج 1، ص 151.

[42]. برای اطلاع بیشتر ر.ك: سیره رسول خدا9، رسول جعفریان، ص 274ـ277.

[43]. السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 265 و ر.ک: السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 1، ص 273و 274 و طبقات الکبری، ج 1، ص 202 و...

[44]. ر.ک: انساب الاشراف، ج 1، ص 231 و السیرة النبویه، ج 1، ص 471 و المصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 331 و سبل الهدی و الرشاد، ج 2، ص 447.

[45]. انساب الاشراف، ج 1، ص 151.

[46]. ر.ک: السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 1، ص 471 ـ 476.

[47]. ر.ک: المصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 333 و الدرالمنثور، سیوطی، ج 5، ص 142.

[48]. طبقات الکبری، ج 1، ص 201، به نقل از سیره رسول خدا9، رسول جعفریان، ص 279.

[49]. ر.ک: عیون الاثر، ج 1، ص 192ـ 193.

[50]. علق / 18؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 126.

[51]. انفال / 30.

[52]. اسراء / 76.

[53]. نحل / 103.

[54]. الدر المنثور، سیوطی، ج 4، ص 131.

[55]. انبیاء / 101.

[56]. ر.ک: سیره رسول خدا9، رسول جعفریان، ص 283 ـ 266.

[57]. برای اطلاع بیشتر ر.ک: دسیسه آیات شیطانی، ستاد منطقه 2 سازمان تبلیغات اسلامی واحد مطالعات و تحقیقات، ص33 تا 36 و مصاحبه حجة‌الاسلام خسروشاهی با روزنامه اطلاعات 10/12/67.

[58]. ر.ک: همان.

[59]. نجیب، با جعل نام قاسم برای پیامبر9 چهره‌ای از او می‌سازد که گویا به فکر زندگی خودش بوده و در کنار توده‌های مردم نبوده است و از پیامبر9 بالقب بیابانی، الجبلاوی نام می برد. ر.ک: دسیسه آیات شیطانی، ص 26.

[60]. پیامبر اسلام9 از نظر دانشمندان شرق و غرب، علی دوانی، ص 49.

[61]. کلیات ولتر، ج 1، ص 83.

[62]. ر.ک: کلیات ولتر، ج24، ص555 و اسلام از نظر ولتر، جواد حیدری، به نقل از پیامبر اسلام9 از نظر دانشمندان شرق و غرب.

[63]. ر.ک: اسلام و غرب، پرفسور دکتر خورشید احمد، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، ص 23 و 38 ـ 56 و مختصر تاریخ العرب، سید امیر علی هندی، ص 87 و پیامبر اسلام9 از نظر دانشمندان شرق و غرب، علی دوانی، ص 6 تا 12.

[64]. ر.ك: خبرگزاري فارس و مهر و سایت خبری بازتاب، 12/11/1384 کد خبر:34385 و سایت پیامبر اعظم9، بخش مقالات، مقاله سید عبدالمجید زواری تحت عنوان پشت پرده اهانت به ساحت پیامبر9 و خبرگزاری اسلامی، 2/3/1385.

[65]. قبلاً اشاره شد که به آن حضرت تهمت‌هایی می‌زدند.