- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ نقش صلهرحم و روابط خويشاوندى که در قرآن تاکیدشده در بهداشت روان انسان چیست؟
- بازدید: 2155
پرسش:
نقش صلهرحم و روابط خويشاوندى که در قرآن تاکیدشده در بهداشت روان انسان چیست؟
پاسخ:
انسان يك موجود منزوى، جدا و بريده از عالم هستى نيست و سرتاپاى او را پيوندها و علاقهها و ارتباطها تشكيل مىدهد. اصالتاً انسان موجودى اجتماعى است و نيازمند برقرارى ارتباط با ديگران است بنابراين بسيارى از نيازهاى عاليه انسان و شكوفا شدن استعدادها و خلاقيتهاى او فقط از طريق تعامل بين فردى و ارتباطات اجتماعى مىتواند ارضاء شود و به فعليت برسد. از يك جنبه با آفريننده اين دستگاه پيوند دارد كه اگر ارتباطش را از او قطع كند نابود مى شود، از جنبه دوم پيوندى با پيامبر و امام به عنوان رهبر و پيشوا دارد، كه قطع آن، او را در بيراهه سرگردان مىكند. جنبه سوم پيوندى با تمام جامعه انسانيت و به خصوص با آنها كه حق بيشترى بر او دارند همانند پدر، مادر، خويشاوندان، دوستان، استاد، مربى و از جنبه چهارم پيوندى با نفس خويش دارد[1] و خداوند متعال دستور مىدهد كه تمام اين ارتباطها و پيوندها را انسان ارج بنهد و محترم شمارد[2].
اسلام علاوه بر ايجاد پيوند وسيع ميان تمام افراد بشر، بر پيوندهاى محكمترى ميان واحدهاى كوچكتر و مشكلتر به نام «خانواده» و فاميل تأكيد دارد و لزوم برقرارى ارتباط و حفظ آن را در قالب تكاليف شرعى متذكر مىشود و آن را تحت عنوان «صله رحم» مطرح مىنمايد و به اهميت آن در آيات و روايات تصريح مىكند.
1 ـ معناى صله رحم
مناسب است ابتدا به معناى رحم اشاره كنيم و سپس به معناى صله رحم بپردازيم.
راغب اصفهانى مىگويد: «رحم در اصل همان رحم زن است و استعاره براى نزديكان و خويشاوندان به كار مىرود زيرا آنها از يك رحم شكل گرفتهاند»[3].
مىتوان ادعا كرد نياز به پيوند و ارتباط عاطفى با ديگران از بدو خلقت انسان يعنى از هنگام انعقاد نطفه و آغاز رشد وى وجود دارد و ارضاء آن در واقع تأمين كردن و ارضاء نيازهاى عاطفى انسان است. در هنگام تولد فرزند با مادر ارتباط دارد و اگر به هر دليلى اين رابطه كم يا قطع شود، ضررهاى غيرقابل جبرانى به كودك وارد مىشود و سلامت جسمى و روانى او را به خطر مياندازد، همين طور كه بزرگتر مىشود، وابستگى او به مادر كمتر مىشود ولى نيازهاى عاطفى او به مادر همواره وجود دارد و بخشى از اين نياز عاطفى از طرق ساير اعضا خانواده و نزديكان تأمين مىگردد و او همواره به حمايت ديگران نياز دارد.
اسلام به عنوان يك برنامه كامل زندگى به تمام نيازهاى روحى و روانى انسان توجه نموده و در صدد تأمين نيازهاى عاطفى وى است.
به جهات فوق تعاليم اسلام در همه ابعاد بر حفظ و استمرار روابط خويشاوندى تأكيد دارد. خداوند مسؤوليت در قبال وظايف الهى و روابط خويشاوندى را در يك رديف اعلام كرده است[4].
در كلمات رسولخدا9 آمده است: «بالاترين مراتب رفتارهاى دينى پس از ايمان به خدا، برقرارى روابط خويشاوندى است»[5].
قوانين مختلف اسلامى در ابعاد عبادى، اقتصادى و اجتماعى اهتمام دين اسلام به روابط خويشاوندى را نشان مىدهد، برخى عبادات در صورت آسيب به روابط خويشاوندى مطلوبيت و اثر خود را از دست مىدهد[6]. مسأله ارث، تقدم خويشاوندان حائز شرايط در تكاليف مالى و مسؤوليت بخشى از خويشاوندان در مسائل حقوقى و جزايى مانند عاقله مواردى از نقش روابط خويشاوندى را در قوانين اقتصادى اسلام نشان مىدهد. به علاوه در كلمات اوليای دين: صلهرحم در كنار جهاد به عنوان محبوبترين راهها به سوى خدا شمرده شده و گاه آن را از جهاد بالاتر در نظر مىگيرند[7].
2ـ گونههاى روابط خويشاوندى
اولين نوع صلهرحم ديدار اقوام و خويشاوندان مىباشد. در روايات آمده است كه يك سال مسافرت و حركت كن و با خويشانت رابطه برقرار كن[8]. مرحله بعد صحبت كردن و سلام كردن به يكديگر نيز به عنوان صلهرحم تعبير شده است[9] و كمترين حد صلهرحم، آزار نرساندن به خويشاوندان است[10] و از اين حد هرچه بيشتر فرد روابط را گسترش دهد بهتر به دستورات خداوند عمل كرده است. ديد و بازديد خويشاوندان زمينهاى براى حمايت اجتماعى فراهم مىكند، در مرتبه اول برونريزى عاطفى و بيان مسائل و مشكلات زندگى كمترين حد حمايت است، مشورت و نظرخواهى در امور، استفاده از تجارب و كسب اطلاعات مفيد براى زندگى خانوادگى از فوايد شناختى ملاقاتها است. ميهمانى و اطعام نيز مرتبه بالاترى از صلهرحم است. در كلمات اولياي دين كوشش براى طلب منافع دنيا براى انجام كارهاى مطلوب از جمله اطعام خويشاوندان نه تنها مذمّت نشده، بلكه پاداشهاى متعددى براى آن در نظر گرفته شده است. در روايات آمده است كسى كه با جان و مال براى حفظ روابط خويشاوندى تلاش مىكند خدا به او پاداش صد شهيد مىدهد[11]. در موارد ديگر قرضدادن به خويشاوندان و حل مشكلات مالى آنها نمونهبالايى از برقرارى روابط خويشاوندى است[12].
3ـ تأثيرات روابط خويشاوندى
الف ـ آثار صلهرحم در دنيا
صلهرحم تأثير بسيارى بر زندگى انسان در دنيا دارد. در روايات آمده است كه چيزى مانند صلهرحم، باعث طولانى شدن عمر نمىشود[13]، گاه صحبت از اضافه شدن سالها به عمر فرد در اثر صله رحم مىشود[14] همچنين صلهرحم از بروز بلاها جلوگيرى مىكند و مرگ ناخوشايند را مانع مىشود[15] و باعث محبوبيت فرد در خانوادهاش مىگردد.
رفع فقر و زياد شدن روزى[16] آبادى خانوادهها و شهرها از ديگر آثار صله رحم است[17]. حتى پيامبر اسلام مىفرمايند: «افرادى فاجر و بىايمان هنگامى كه صله رحم مىكنند اموالشان زياد مىگردد و عمرشان طولانى مىگردد و معلوم است كه اگر افراد باايمان بودند اين اثر بيشتر خواهد بود»[18].
ب ـ آثار صلهرحم در آخرت
صله رحم آثار اخروى بسيارى دارد از جمله آنها، حسابرسى فرد را در قيامت آسان مىكند[19]. خشم خداوند را فرو مىنشاند، موجب قرب فرد به خداوند مىشود. فرد را در عبور از پل صراط كه مرحله دشوارى است، حفظ و كمك مىكند و او به راحتى وارد بهشت مىشود، پاداش صله رحم سريعتر از پاداش هر عمل خير ديگرى است. فرد را از گناهان مصون مىدارد. در بهشت درجهاى است كه غير از امام عادل و كسى كه صله رحم مىكند و عيالوار صبور به آن نمىرسد.
4 ـ ساز و كار تأثير صله رحم در بهداشت روانى
الف ـ صله رحم و احساس ايمنى
يكى از نيازهاى اصلى انسان نياز به احساس ايمنى مىباشد. «آبراهام مزلو» چهارنشانگان فرعى يا عناصر اجزايى احساس ناايمنى را بر مىشمارد كه تعدادى از آنها عبارتند از:
1ـ احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه ديگران نبودن و اين كه ديگران به سردى و بدون محبت با او رفتار مىكنند؛
2ـ احساس تنهايى؛
3ـ احساس اين كه دائماً در معرض خطر قرار دارد.
«آبراهام مزلو» معتقد است اين نشانگان سه گانه، نشانگان اوليه احساس ناامنى هستند و به عنوان علت آن محسوب مىشوند و بقيه نشانگان ثانوياند زيرا محصول همين سه عامل به حساب مىآيند[20].
صله رحم مىتواند احساس طرد شدن را از فرد زايل نمايد و با تماس مداوم با اقوام و نزديكان، به فرد احساس مىكند مورد عشق و علاقه ديگران است و از روى محبت و عطوفت با وى رفتار مىشود.
هم چنين صله رحم مىتواند احساس تنهايى در فرد را كاهش دهد چون به واسطه صله رحم افراد به ديدن او و ملاقات او مىروند و او هم بر حسب وظيفه به ديدار ديگران مىرود. بنابراين احساس مىكند كه مورد پذيرش اقوام و خويشان است و از اين جهت كه اطمينان دارد در مواقع بروز مشكلات و ناملايمات از پشتوانه خانوادگى محكم و استوارى برخوردار است چنانچه اميرالمؤمنين على7 مىفرمايد: «اقوام انسان هنگام بروز سختىها و گرفتارىها از بهترين كسانى هستند كه به كمك انسان مىآيند»[21].
ديگر احساس اين كه در معرض خطر قرار دارد به او دست نمىدهد. بنابراين مى توان گفت يكى از آثار صلهرحم از بين بردن احساس ناايمنى است. در صورتى كه صلهرحم صورت نگيرد و ملاقاتهاى عاطفى و صميمانه حضورى روى ندهد، فرد احساس مىكند مورد محبت و علاقه ديگران نيست و اقوام براى وى اهميتى قائل نيستند و شخص احساس تنهايى مى كند و يا در مواقع نياز به كمك ديگران، احساس مىكند مشكلات بر او چيره شده و كسى به كمك او نميآيد و خود را در معرض خطر مىبيند. اينها عواملى هستند كه بهداشت و سلامت روانى فرد را به خطر مياندازد و احساس ناايمنى بر وجود شخص سايه مىافكند.
علاوه بر اين نقش صله رحم و معاشرت با اقوام براى سالمندان و پيران به مراتب بيشتر است. چون احساس ناايمنى در اين افراد بيشتر ظهور و نمود مىكند. به خاطر وضعيت جسمانى آنها و بازنشسته شدن و عدم قدرت بر كار و از دست دادن مقام اجتماعى خود، زمينه احساس طرد شدن و احساس تنهايى براى آنها بيشتر فراهم مىشود. لذا ارتباط داشتن با سالمندان و تعظيم آنها در كاهش احساس ناايمنى بسيار مؤثر است. به همين دليل است كه امام صادق7 مىفرمايند: «سالمندان را گرامى بداريد و با اقوام و خويشان پيوند برقرار كنيد»[22]. طبيعى است با اجراى اين دستورات و احترام به سالخوردگان آنها كمتر در معرض آسيبهاى روانى از نوع احساس ناايمنى و افسردگى و احساس تنهايى قرار مىگيرند.
ب ـ صلهرحم و نياز به احساس ارزش
يكى از نيازهاى روانى انسانها، نياز به عزت و احساس ارزش مىباشد. همه نيازمند آن هستند كه خويشتن را ارزشمند بيابند و اين ارزشمندى بر پايه استوارى بنا شده باشد بخش عمدهاى از اين احساس ارزشمندى از ناحيه ارتباط با ديگران حاصل مىشود.
وقتى نياز احترام به خود و احساس ارزش ارضا شود، شخص احساس اعتماد به نفس، ارزشمندى، توانايى، قابليت و كفايت مىكند و وجود خود را در دنيا مفيد و لازم مىيابد. ولى اگر بر اين نياز خللى وارد شود، احساس حقارت، ضعف و نااميدى و يا احساس خود بزرگبينى در فرد ايجاد مىشود. به اين معنا كه شخص يا بسيار خود كمبين و ناراضى از خود و متزلزل مىشود و يا بسيار خودبزرگبين، خود مدار و خود نما خواهد شد. هر دوى اين قطبهاى احساسى، نشاندهنده اين واقعيت است كه فرد به علل اختلال در احساس ارزشمندى قادر به درك واقعيات و واكنشهاى ديگران نسبت به خود نيست. متخصصان بهداشت روانى معتقدند علت اصلى احساس حقارت و خود بزرگ بينى را مىتوان در طردشدن مستمر و مداوم از طرف والدين و ديگران دانست و در نتيجه معتقدند احساس بىارزشى عميق، ريشه بسيارى از نابهنجارىهاى روانى است كه در بين افراد ديده مىشود[23].
صلهرحم و برقرارى ارتباطهاى خانوادگى و معاشرت با اقوام مىتواند نقش بسزايى در تأمين و ارضاي نياز به احساس ارزش داشته باشد. چون اين روابط بر اساس احترام متقابل است و در فضايى از محبت و علاقه نسبت به يكديگر صورت مىگيرد و طرفين بنابر دستور اسلام به اين عمل دست مىزنند و به خاطر خداوند براى ديگرى ارزش قائل مىشوند، افراد احساس مىكنند كه مورد احترام ديگران واقع شدهاند. امام صادق7 مىفرمايد:
«صله ارحام باعث مىشود فرد در ميان خانوادهاش محبوب شود»[24].
فرد به وسيله صلهرحم به ديگران محبت ميورزد و مورد محبت ديگران واقع مىشود و احساس مىكند كه از يك واقعيتى برخوردار است و مىتواند رضايت و خرسندى ديگران را فراهم كند و در نتيجه احساس حقارت كاهش مىيابد و از آنجا كه طرف مقابل هم وظيفه دارد نسبت به او صله رحم انجام دهد، به ملاقات او ميآيد احساس ضعف و نااميدى و شكست نمىكند بلكه احساس ارزشمندى و رضايت از زندگى به او دست مىدهد. خلاصه اين كه صلهرحم، هم باعث تأمين كردن احساس ارزش ديگران مىشود و هم نياز احساس ارزش خود ارضا مىگردد و در نتيجه دو قطب احساس خودبينى و خودكم بينى، مهار و كنترل مىشود[25].
ج ـ صلهرحم و همانند سازى
همانند سازى يكى از مفاهيمى است كه در روانشناسى و بهداشت روانى مطرح مىباشد.
روانشناسان معتقدند همانندسازى اساس اجتماعى شدن كودك است. خانواده در ابتدا شرايط همانندسازى سالم را براى كودك فراهم مىكند. اولين تجربه مهم كودك در اين زمينه معمولاً با مادر است ولى با گذشت زمان، كودك با افراد ديگر خانواده و نزديكان نيز مرتبط مىشود و روابط عاطفى و اجتماعى او گسترش مىيابد. ضوابط اجتماعى حاكم بر خانواده و محيطهاى اجتماعى ديگر باعث ايجاد نظم و رعايت قوانين از طرف كودك مى شود ولى از آنجا كه ايجاد ضوابط اجتماعى در كودك مشكل است بايد به طور غيرمستقيم و از طريق ارتباط با والدين و ديگر اعضاى خانواده و خويشاوندان و محيطهاى اجتماعى به تحقق و شكلگيرى آن كمك نمود. بنابراين نفوذ نزديكان و خويشان در شكلگيرى شخصيت فرد اهميت قابل ملاحظهاى دارد. تعاليم اسلام با توصيه به تكليف اجتماعى صلهرحم به رشد اجتماعى فرد كمك مىكند.
يكى از متخصصين بهداشت روانى چنين مىنويسد:
در خانوادههاى سنّتى ايرانى كه خانواده گسترده مىباشد. محدوده ارتباطى طفل وسيعتر و تنوع همانندسازى او بيشتر است. بنابراين اگر نتواند با پدر و مادر ارتباط برقرار نمايد غالباً با پدربزرگ، مادر بزرگ و حتى دايى، عمو، عمه و خاله مرتبط مىشود و بسيارى از نيازهاى خود را برآورده مىسازد[26]. بنابراين اقوام و ارتباط با آنها مىتواند از طريق الگو و سرمشق بودن به روند رشد اجتماعى كودك كمك كنند و ارزشها، نگرشها و معيارهاى رفتارى كودكان را شكل دهند.
افراد در برخوردها و رفتوآمدهاى فاميلى، صفات خوب، خوشرفتارى، مؤدب بودن، اخلاق نيكو داشتن را از طريق الگو، و مشاهده و حتى بدون آگاهى خود الگو و فرد الگوگيرنده، كسب مىكنند. لذا مىتوان گفت يكى از آثار صله رحم آموزش غيرمستقيم روابط اجتماعى و خوشرفتارى و مؤدب بودن است. آنگونه كه امام صادق7 مىفرمايند: «معاشرت با ارحام باعث مىشود خلق و خوى فرد نيكو شود»[27].
دـ صلهرحم و كاهش اضطراب اجتماعى (كمرويى)
انسان اصالتاً موجودى اجتماعى و نيازمند برقرارى ارتباط با ديگران است. بسيارى از نيازهاى عاليه انسان و شكوفا شدن استعدادها، خلاقيتهاى او فقط از طريق تعامل بين فردى و ارتباطات اجتماعى مىتواند ارضا شود و به فعليت برسد. كمرويى نوعى توجه غيرعادى و مضطربانه به خويشتن در يك موقعيت اجتماعى است كه در نتيجه آن، فرد دچار نوعى تنش روانى ـ عضلانى شده و شرايط عاطفى و شناختى او متأثر گرديده و زمينه بروز رفتارهاى خام و ناسنجيده و واكنشهاى نامناسب در وى فراهم مىشود. بسيارى از متخصصان، ريشه كمرويى را در ترس يا «اضطراب اجتماعى» مىدانند. گرچه اضطراب يك پاسخ طبيعى در مقابل هر نوع تهديد با خطر يا موقعيت استرسآميز است اما اگر اين حالت از حد اعتدال خارج شود و به همه موقعيتهاى زندگى سرايت كند به تدريج به يك اضطراب مرضى تبديل مىشود. اعتماد به نفس او كاهش مىيابد و نگرش واقعبينانه و برقرارى ارتباط متقابل با ديگران را به حداقل مىرساند و باعث اجتماعگريزى و انزوا در فرد مىشود و لذا تعديل اضطراب مىتواند در سلامت روانى فرد بسيار مؤثر باشد. از آنجا كه ترس و اضطراب بيش از حد، عامل اصلى كمرويى است بايد براى پيشگيرى از كمرويى عواملى كه باعث تشديد اضطراب مىشود كنترل كرد، خانواده در اينجا نقش اول را دارد. گرچه مدرسه و ديگر محيطهاى اجتماعى نيز مؤثر است.
لذا توجه خاص والدين به مبانى تربيت اجتماعى و تقويت مهارتهاى ارتباطى از اساسىترين مسائل پيشگيرى و درمان كمرويى كودكان و نوجوانان است. علاوه بر پدر و مادر كه نقش خاصى در اجتماعى كردن فرزندان دارند، نزديكان و اقوام كودكان نيز مىتوانند سهم مهمى در اين وظيفه داشته باشند. يكى از مهمترين و مؤثرترين راههاى اجتماعى شدن و تقويت مهارتهاى ارتباطى، ارتباط و پيوند با خويشاوندان است. زيرا در ارتباط با خويشاوندان به دليل بار عاطفى زيادى كه در بر دارد، بهتر مىتوان كودك را به محيط بيرون از خانه آشنا كرد. با قرارگرفتن كودك در چنين موقعيتهايى او را آماده نمود تا با موقعيتهاى جديد و افراد غريبه راحتتر ارتباط برقرار كند و كمتر دچار اضطراب و ترس شود، بنابراين صلهرحم و معاشرت با اقوام در واقع نوعى ارتباط اجتماعى است و در كاهش اضطراب و تقويت مهارتهاى ارتباطى نقش مؤثرى مىتواند داشته باشد[28].
هـ) صلهرحم و كاهش فشار روانى
همه انسانها در زندگى با تنيدگىهاى كوچك و بزرگ مواجه مىشوند. در مقابله با اين تنيدگىها، حمايت اجتماعى از افراد نقش مهمى دارد و بخش عمدهاى از حمايت اجتماعى، با روابط خويشاوندى تأمين مىشود. اين روابط، زمينه برونريزى عاطفى كه در حصول آرامش روانى مهم است را فراهم مىكند، افسردگىها در اثر اين روابط، تا حدى كاهش مىيابد. با توجه به نقش مهم مقابله با تنيدگىها در سلامت جسمانى و روانى و تأثير مهم روابط خويشاوندى در مقابله با تنيدگىها مىتوان نحوه تأثير صلهرحم در طولانى شدن عمر و سلامتى را تا حدى تبيين كرد.
بخشى از حمايت اجتماعى مربوط به حمايتهاى مالى از فرد تحت فشار است در اينجا اسلام به خويشاوندان سفارش مىكند كه مشكلات مالى خويشاوندان را برطرف نمايند[29].
5 ـ اثرات قطع روابط خويشاوندى
يكى از گناهان و محرمات قطع صلهرحم است كه موجب عذاب آخرت و بلاهاى دنيا است، قطعرحم موجب فقر و پريشانى و كوتاهى عمر مىگردد[30]. خداوند قاطع رحم را در قرآن لعن نموده است و مىفرمايد:
«آنها كه عهد الهى را پس از محكمكردن مىشكنند،و پيوندهايى را كه خدا دستور به برقرارى آن داده قطع مىكنند و در روى زمين فساد مى نمايند، لعنت براى آنها است و بدى (و مجازات) سراى آخرت»[31].
پيامبر اسلام9 فرمودند: «خدا فرموده كه من رحمان هستم و اين رحم است. اسم آن را از اسم خود مشتق كردهام، هر كه صله آن را به جا آورد، من هم صله او را به جا آورم هركه آن را قطع كند من هم او را قطع مىكنم»[32].
اميرالمؤمنين على7 در خطبهاى فرمودند:
پناه مىبرم به خدا از گناهانى كه تعجيل مىكنند در از بينبردن =صاحب خود. عبدالله بن كوا عرض كرد كه: يا اميرالمؤمنين آيا گناهى است كه در فناى آدمى تعجيل كند؟ فرمود: بلى، قطعرحم. به درستى كه اهل خانوادهاى با هم اجتماع مىكنند و دوستى مىنمايند و مواسات و نيكويى مىكنند با يكديگر، در حالىكه ايشان اهل فسق و فجورند، ولى به جهت دوستى و نيكويى به هم خدا روزى ايشان را وسيع مىنمايد و اهل يك خانواده از هم دورى مىكنند و قطع رحم مىنمايند، ايشان را محروم مىسازد و حال اين كه از اهل تقوى و پرهيزگارى هستند[33].
يكى از توصيههاى بسيار جالب در تعاليم اسلام كه در ساير اديان و فرهنگها كمتر ديده مىشود، حفظ روابط خويشاوندى با كسانى است كه با فرد، قطع رابطه كردهاند. پيامبر اسلام9 فرمودند: «هر چند خويشت از تو دورى كرد، با او رابطه برقرار كن»[34]. «هرچند برادرت حق تو را رعايت نكرد رابطهات را با او حفظ كن». «از بهترين اخلاق در دنيا و آخرت برقرارى روابط با خويشاوندانى است كه با فرد قطع ارتباط كرده است»[35].
هرچند عمل به اين وظيفه دشوار است ولى به تحكيم روابط خويشاوندى منجر مىشود و طرف مقابل را به شيوهاى محبتآميز به سوى اداى حق خويشاوندى سوق مىدهد و براى هر دو طرف مطلوب و مفيد خواهد بود. در رفتار ائمه: به موارد متعددى برخورد مى نماييم كه به همين شيوه عمل نمودهاند[36].
فرد با قطع روابط خويشاوندى هرچند حمايت خود را از آنان دريغ مىدارد ولى از حمايت و توجه تعداد زيادى از افراد خود را محروم مىكند[37]. با قطع روابط خويشاوندى فرد از حمايت عاطفى و اجتماعى و مالى آنها محروم مىشود و در اين شرايط به بروز فقر[38]، كوتاهى عمر[39] مرگ ناگهانى[40] و بروز مشكلات شديد و بلاها[41] و بىدفاع بودن فرد، مبتلا خواهد شد و طبق روايات فرد حتماً به وبال قطعرحم در زندگى دنيا دچار خواهد شد[42].
يكى ديگر از آثار قطعرحم، تضعيف جنبه اقتصادى زندگى است. زيرا هرچه اختلاف بيشتر باشد، زمينه تعاون و پيشرفت كمتر مىشود و در مواردى اموال و منافع اقتصادى در اختيار افراد نامناسب مىافتد و ممكن است شرايط به گونهاى شود كه افراد نامناسب بر خويشاوندان مسلط شوند[43].
6 ـ آسيبشناسى روابط خويشاوندى
اسلام در عين تأكيد بر حفظ روابط خويشاوندى، افراد را از برخى آسيبهاى ناشى از اين روابط بر حذر مىدارد و در موارد متعددى از آيات قرآن توصيه مىكند هنگام اختلاف يا شهادت دادن، حق و واقعيت را بيان نمايند و روابط خويشاوندى را مدنظر قرار ندهند[44]. در مسائل بيتالمال با عدل و انصاف برخورد نمايند. برخورد حضرت على7 با برادرش عقيل كه به مشكلات شديد مالى دچار بود و سهم بيشترى از بيتالمال، براى برطرف كردن مشكلات مىخواست[45] درس بزرگى براى همه انسانها به ويژه مسلمانان است هنگام ملاقاتها و مجالس بايد از گناهان همچون غيبت، تهمت و ساير گناهان دورى نمايند.
يكى از آسيبهاى احتمالى در روابط خويشاوندى، دخالتهاى بىمورد و گاه مضر در زندگىهاى يكديگر است كه افراد بايد از آن اجتناب نمايند و خواسته يا ناخواسته به ديگران آزار و اذيت نرسانند، همچنين بايد از رقابت ناسالم و چشم و همچشمى در تجملات دورى كرد.
[1]. تفسير نمونه، ج 10، ص 185.
[2]. (وَالَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ)؛ رعد / 21.
[3]. راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ قرآن، ص 196.
[4]. (وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحامَ)؛ نساء / 1.
[5]. «ان رجلا من خثعم جاء الى رسول الله9 فقال له اخبرنى ما افضل الاسلام فقال الايمان بالله قال ثم ماذا قال صلة الرحم قال ثم ماذا فقال الامر بالمعروف والنهى من المنكر»؛ بحار،ج71،ص 97.
[6]. مانند روزه مستحبى فرزند بدون اجازه پدر.
[7]. بحار، ج 75، ص 58.
[8]. قال رسول الله9: «سرسنّتين، بروالديك، سر سنّتين، صل رحمك»؛ بحار، ج 71، ص 103.
[9]. قال رسول الله9: «صلوا ارحامكم فى الدنيا ولو بسلام»؛ بحار، ج 71، ص 104.
[10]. قال ابوعبدالله7: «صل رحمك ولو بشربة من ماء و افضل مايوصل به الرحم كف الاذى عنها»؛ بحار، ج 71، ص117.
[11]. بحارالانوار ج 71، ص 138.
[12]. همان.
[13]. مستدرك الوسائل، ج 15، باب 11.
[14]. قال ابوالحسن الرضا7: «يكون الرجل يصل رحمه فيكون قد بقى من عمره ثلاث سنين فيصيرها الله ثلاثين سنة ويفعل الله ما يشاء»؛ بحار، ج 71، ص 108.
[15]. قال ابوجعفر7: «صلة الارحام تزكى الاعمال وتدفع البلوى وتنمى الاموال وتنسى له فى عمره، وتحبب فى اهل بيته»؛ بحار ج 71، ص 118.
[16]. «صلة الرحم يزيد فى الرزق»؛ بحار، ج 73، ص 314.
[17]. عن رسول: «صلة الرحم تعمر الديار وتطيل الاعمار وتكثر العمار»؛ بحار، ج 47، ص 213.
[18]. قال رسول9: «ان القوم ليكونون فجرة ولايكونون برره فيصلون ارحامهم فتنمى اموالهم وتطول اعمارهم فكيف اذا كانوا ابراراً برره»؛ اصول كافى، ج 2، ص 155.
[19]. قال ابوعبدالله7: «صلة الرحم تهون الحساب يوم القيامه»؛ اصول كافى، ج 2، ص 157.
[20]. شاملو، سعيد، بهداشت روانى، ص 144.
[21]. «هم اعظم الناس حياطة له من ورائه والمهم لشعثه واعظمهم عليه، حنّوا ان اصابته مصيبه او نزل به يوماً بعض مكاره الامور»؛ بحارالانوار، ج 71، ص 102.
[22]. «عظموا كباركم وصلوا ارحامكم»؛ اصول كافى، ج 2، باب اجلال الكبير، ص 132.
[23]. مزلو، آبراهام، روانشناسى شخصيت اسلام، ترجمه شيوا رويگريان، ص 154 به نقل از اولين همايش نقش دين در بهداشت و روان، ص 22.
[24]. «صلة الارحام تحبب فى اهل بيته»؛ اصول كافى، ج 3، مترجم، باب صله رحم، روايت 4.
[25]. احمدى، محمد رضا؛ و ابوالقاسم بشيرى، اولين همايش نقش دين در بهداشت روان، ص 22.
[26]. شاملو، سعيد، بهداشت روانى، ص 144.
[27]. صلة الارحام تحسن الخلق، اصول كافى، ج 2، مترجم، باب صلة الرحم، روايت 6.
[28]. احمدى، محمدرضا؛ و ابوالقاسم بشيرى اولين همايش نقش دين در بهداشت روانى، ص 26.
[29]. بحار، ج 71، ص 101.
[30]. نراقى، احمد، معراج السعاده، ص 526.
[31]. (وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَيَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدّارِ)؛ رعد / 25.
[32]. عبدالعظيم بن عبدالقوى، الترغيب والترهيب، داراحياءالتراث، چاپ سوم، بيروت، 1388 ق، ج 3، ص 347، ح 17.
[33]. اصول كافى، ج 2، ص 347، ح 7.
[34]. قال رسول الله9: «تصل من قطعك»، بحار، ج 71، ص 113.
[35]. قال رسول الله9: «الاادلكم على خير اخلاق الدنيا والاخرة قالوا بلى يا رسول الله، وقال من وصل من قطعه...»؛ بحار، ج 71، ص 102.
[36]. از جمله برخوردهاى امام صادق7 و عبدالله بن حسن كه در بحار ج 71 ص 97 آمده است.
[37]. قال على7: «ومن يقبض يده عن عشيرته فانمايقبض عنهم يداً واحده وتقبض عنه منهم ايدى كثيره»؛ همان، ص 101.
[38]. عن اميرالمؤمنين على7: «قال قطيعة الرحم تورث الفقر»؛ بحار، ج 71، ص 91.
[39]. همان، ص 103.
[40]. وعن ابى عبدالله7: «الذنوب التى تعجل الفناء قطيعة الرحم»؛ همان، ص 94.
[41]. همان.
[42]. فى كتاب اميرالمؤمنين7: «ثلاث خصال لايموت صاحبهن حتى يرى وبالهن، البغى وقطعة الرحم واليمين الكاذبه...»؛ بحار، ج 71، ص 99.
[43]. قال اميرالمؤمنين على7: «اذا قطعوا الارحام جعلت الاموال فى ايدى الاشرار»؛ همان، ص 138.
[44]. مائده / 106؛ انعام / 152.
[45]. نهج البلاغه، خطبه 224.