- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ نقش ثروت در بهداشت روانى انسان چیست؟
- بازدید: 1421
پرسش:
نقش ثروت در بهداشت روانى انسان چیست؟
پاسخ:
1ـ آثار منفى روانى غنا
بى نيازى و غنا به خودى خود پيامدهاى روانى منفى نيز دارد:
غفلت
غنا و بىنيازى يكى از عوامل غفلت در افراد كمظرفيت است. خداوند متعال خطاب به پيامبر9 میفرمايد:
«با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند، و تنها رضاى او را ميطلبند! و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم، اطاعت مكن! همانها كه از هواى نفس پيروى كردند و كارهايشان افراطى است»[1].
اين آيه فوق درباره جمعى از ثروتمندان متكبّر زمان پيامبر9 نازل شده كه به نزد پيامبر9 آمدند و گفتند: اى محمد! اگر تو در صدر مجلس بنشينى و اينگونه افرادى را كه بوى بدنشان مشام ما را آزار میدهد و لباسهاى خشن و پشمينه بر تن دارند[2] از خود دور سازى مجلس تو مجلسى در خور اشراف و شخصيتهايى همچون ما بشود، آن گاه ما نزد تو خواهيم آمد و از سخنانت بهره خواهيم گرفت، ولى با وجود اين دو گروه، ديگر جاى ما نيست[3].
تكبر و خود بزرگبينى
داشتن مال و ثروت فراوان، میتواند يكى از عوامل تكبر محسوب گردد. گاه افراد متكبّر، افراد صالحى را كه امكانات مادى ندارند تحقير میكنند و بر آنان فخر فروشى مینمايند. قرآن كريم نمونههايى از اين نوع تكبّر و عاقبت آن را بيان كرده، از جمله در داستان قارون میفرمايد:
«او براى برترىجويى بر بنىاسرائيل به نمايش ثروت خود پرداخت و در يكى از روزها او با تمام زينت خود در برابر قومش (بنى اسرائيل) ظاهر شد تا آنجا كه صبر و طاقت را از بينندگان ربود و بسيارى از دنياپرستان آرزو كردند كه، اى كاش همانند ثروت قارون را داشتند»[4].
در كتب تاريخى آمده كه او با يك جمعيت چهارهزار نفرى در ميان بنى اسرائيل ظاهر گشت در حالىكه همه آنها بر اسبهاى گرانقيمت با پوششهاى سرخ سوار بودند، دختران زيبا را با خود بيرون آورد كه روى زينهاى طلا كه بر اسبهاى سفيد رنگ قرار داشت سوار بودند و همه غرق زينتآلات بودند. ولى اين تكبّر و برترىجويى چندان نپاييد، چيزى نگذشت كه زمين به فرمان خدا او و تمام قصرها و ثروتهايش را در كام خود فرو برد و زندگى اين ثروتمند خودخواه و مستكبر درس عبرتى براى همه انسانها در طول تاريخ شد[5].
طغيان: يكى از پيامدهاى منفى غنا طغيان و سركشى در مقابل خداوند است. خداوند در قرآن ميفرمايد: «هرگز چنين نيست؛ قطعاً انسان طغيان مىكند؛ به خاطر اينكه خود را توانگر ديد.»[6].
اين طبيعت بيشتر انسانهاست، طبيعت كسانى است كه در مكتب عقل و وحى پرورش نيافتهاند كه وقتى خود را مستغنى میپندارند شروع به سركشى میكنند. البته انسان و همه موجودات هميشه نيازمند به لطف و نعمتهاى خداوند هستند و اگر لحظهاى فيض خدا قطع شود همه نابود میشوند. منتهى گاهى انسان خود را بىنياز میپندارد[7].
بيشتر مفاسد دنيا از قشرهاى مرفّه و مستكبر سرچشمه میگيرد و هميشه در صف اول مبارزه در مقابل انبياء، آنها بودند. قرآن از آنها گاه به «مَلاَْ» تعبير كرده (اعراف/60) و گاه به «مترفين» (سباء/ 34) و گاه به «مستكبرين» (مؤمنون/67) كه اول اشاره به جمعيت اشرافى است كه ظاهرشان چشمها را پر میكند و درونشان تهى و خالى است و دومى اشاره به كسانى كه در رفاه و نعمت به سر میبرند، و مست و مغرورند و از درد و رنج ديگران بىخبر و سومى به مغروران و از خدا دور و بىخبران اشاره دارد كه سرچشمه همه اينها احساس بىنيازى و غنا است[8].
خداوند میفرمايد: «هرگاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد در زمين سركشى و ستم میكنند، لذا به مقدارى كه میخواهد نازل میكند كه او نسبت به بندگانش آگاه و بينا است[9]».
آيه بدين معناست كه: اگر خداى تعالى روزى همه بندگان خود
را وسعت بدهد و همه سير شوند، شروع به ستمگرى در زمين میكنند؛
زيرا مال و ثروت دنيا به گونهاى است كه وقتى زياد شد سركشى و
استكبار میآورد[10].
در روايات آمده كه شيطان گفته است:
«آدم توانگر از چنگ من خلاصى ندارد و او را به يكى از سه چيز گرفتار میكنم: يا مال و ثروت را در نظر او میآرايم كه در نتيجه، از پرداخت حقوق مالى خويش، خوددارى كند يا راههاى مصرف آن را برايش آسان میكنم كه در نتيجه آنها را به ناحق خرج میكند و يا مال و ثروت را محبوب او میگردانم كه در نتيجه آن را از راههاى ناروا به دست میآورد[11]».
امام على7 فرمود: «توانگرى سركشى میآورد[12] و توانگرى، عقوبت و كيفر است»[13]. پيامبر9 فرمود: «پس از خود براى امتم از سه چيز میترسم: تأويل نابجاى قرآن، يا پىجويى لغزش عالم، يا زياد شدن مال و ثروت در ميان آنها به طورى كه سركش و سرمست شوند»[14].
اتراف: مترف به كسانى كه مست و مغرور به رفاه دنيوى شده و طغيان كردهاند، گفته شده كه مصداق آن غالباً پادشاهان و جباران و ثروتمندان خودخواه است[15].
آنان به حال خود رها شده و هر كارى بخواهند، میكنند. بنابراين مترفان همان ثروتمندانى هستند كه به دنبال لذتطلبى، هوسرانى، خوشگذرانى هستند و معمولاً در صف اول مقابله با پيامبران قرار داشتند كه اين مسئله موجب كفر آنها میشد[16]. خداوند میفرمايد: «ما در هيچ شهر و ديارى پيامبر انذار كننده نفرستاديم مگر آنكه مترفين آنها گفتند ما به آنچه شما فرستاده شدهايد كافر هستيم»[17].
كاهش روابط اجتماعى
در بعضى موارد غنا و ثروت باعث خود بزرگبينى و تحقير افراد تهيدست و نادار میگردد، در نتيجه روابط اجتماعى كاهش میيابد، چنانكه درصدر اسلام بعضى از ثروتمندان متكبّر نزد پيامبر میرفتند و میگفتند: اگر تو در صدر مجلس بنشينى و اينگونه افرادى را كه بوى بدنشان مشام ما را آزار میدهد و لباسهاى خشن و پشمينه بر تن دارند از خود دورسازى، مجلس تو مجلس درخور اشراف و شخصيتهايى همچون ما بشود، ما نزد تو خواهيم آمد و از سخنانت بهره خواهيم گرفت، ولى با وجود اين دو گروه ديگر جاى ما نيست؛ ولى خداوند به پيامبر فرمود كه از اين افراد متكبّر فاصله بگيرد و به حرفهاى آنها توجه ننمايد[18]. در رفت و آمدها چشم به پيرايههاى زندگى دوختن و توجه به مظاهر مادى از پيامدهاى نامناسب غنى میباشد. خداوند خطاب به پيامبر9 میفرمايد: «و هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى كه به برخى از آنها دادهايم ميفكن كه اينها شكوفههاى زندگى دنياست و براى آنست كه آنان را به اين وسيله بيازماييم و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است»[19].
آثار روانى نامطلوب توجه بسيار به دارايىها: افرادى كه تصوّر میكنند دارايىها مهم هستند و موفقيّتشان را با آنها ارزيابى میكنند، كمتر شاد هستند و هنگامى كه آنها را خريدارى میكنند، مأيوس و ناراحتند. اين موضوع به خاطر آن است كه آنها در واقع در جستجوى كمال فردى يا شادى هستند و در میيابند كه امور مادى نمىتواند شادى درونى را فراهم سازد (دتيمار، 1992) كيسر وريان (1993) به طور مشابه دريافتند افرادى كه فكر میكنند موفقيتهاى مالى مهم هستند يا آنهايى كه شانس خود را براى دستيابى به اين موفقيتها بالا میدانند، خود شكوفايى و حس زندگى پايينتر و افسردگى و اضطراب بالاترى دارند[20].
2 ـ اثرات مثبت غنى در بهداشت روانى
غنى پيامدهاى روانى مثبتى نيز دارد كه به برخى از آنها اشاره میكنيم.
احساس امنيت مالى و بدنى
غنا باعث امنيت مالى میشود، فرد غنى گرفتار فقر و پيامدهاى منفى آن نخواهد بود، آيندهاش تأمين است، میتواند نيازها و حوايج خود و خانوادهاش را تأمين نمايد. و احساس كمبود و محروميت در زندگى نخواهد داشت.
احساس راحتى و عدم استرس در زندگى
وقتى میخواهيم با استرس روبرو شويم، بىنيازى میتواند از جهات متعدّد سودمند باشد. هر اندازه شخص غنىتر باشد، به همان اندازه براى او بيشتر، امكان راههاى مبارزه با استرس فراهم خواهد شد. اشخاص غنى بيشتر امكان دارند غذاى مناسب و متعادل بخورند، اگر محل كار يا موقعيت كارى موجب ناراحتى آنها شود، خيلى راحت میتوانند آنها را عوض كنند يا حتى كنار بگذارند؛ اين افراد به آسانى میتوانند از امكانات ورزشى استفاده و در مناطق آرام زندگى كنند، رويدادهاى زندگى و بسيارى از عوامل استرس زاى ديگر نيز به آسانى كنار گذاشته میشود[21].
شخص غنى توانايى كمك به ديگران را دارد: اين يارى باعث احساس آرامش و لذت براى شخص كمككننده فراهم میآورد. خداوند به پيامبر9 فرمود: «از اموال آنها صدقه و (زكات) بگير تا به وسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى و به آنها (هنگام گرفتن زكات) دعا كن كه دعاى تو مايه آرامش آنها است و خداوند شنوا و دانا است»[22]. از طرفى ديگر هنگامى كه ديدِ شخص فقير به واسطه كمك او خوشحال گرديده او هم خوشحال میشود و احساس لذّت مینمايد.
عاطفه مثبت
در تحقيقاتي كه توسط براد برن (1969) در مورد عاطفه مثبت و منفى صورت گرفت، عاطفه مثبت ارتباط مشخص و واضحى با درآمد داشت كه اين ارتباط از ميزان 32% براى فقيرترين گروه تا 75% براى غنىترين گروه متفاوت بود. اين ارتباط با عاطفه منفى بسيار ضعيفتر بود[23]. كنترل وقايع نيز مرتبط با اين امر است. لاچمن و ويور (1998) دريافتند افرادى كه درآمد بالاترى دارند، احساس تسلط بيشترى دارند و در همه گروههاى درآمدى آنهايى كه تسلط بيشترى دارند، رضايتمندى بيشترى از زندگى دارند، همچنين وضعيت سلامتى بهتر و افسردگى كمترى دارند[24].
3 ـ راههاى مقابله با پيامدهاى نامناسب غنا
1ـ تواضع و فروتنى در مقابل فقرا
چه نيكوست تواضع اغنياء براى فقراء به خاطر خداوند[25].
2ـ ملاحظه رواياتى كه فقر و فقرا را بر غنا و اغنياء ترجيح داده است.
على7 فرمود: «يك درهمى كه فقير در راه خدا میدهد نزد خداوند از يك دينار فرد غنى با ارزشتر است»[26].
3ـ حفظ ارتباط با خدا و شكرگزارى
على7 فرمود: «خداوند روزى را تقدير كرد و آن را كم يا زياد نمود تا به واسطهي آن فرد شاكر و فرد صابر را امتحان نمايد»[27].
بر اساس اين روايت شكرگزارى و صبر در حفظ خويش از رفتارها و حالات نامناسب اخلاقى میتواند، غنا را زمينهاى براى كمال فردى و آرامش روانى قرار دهد.
[1]. (وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَاتَّبَعَ هَواهُ وَكانَ أَمْرُهُ فُرُطاً)؛ كهف / 28.
[2]. اشاره به افراد با ايمان همچون سلمان فارسى، ابوذر غفارى، صهيب و حبّاب بوده است.
[3]. مكارم شيرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، ج2، ص327.
[4]. (فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ)؛ قصص / 79.
[5]. مكارم شيرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، ج2، ص53.
[6]. (كَلاّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى)؛ علق/ 6 ـ 7.
[7]. تفسير نمونه، ج27، ص164.
[8]. همان، ص174.
[9]. (وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَر ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ)؛ شورى/ 27.
[10]. تفسير الميزان، ج18، ص 57.
[11]. «اِنَّ الشَّيطانَ قال: لن يَنجُوَ منّىِ الغَنِىُّ مِن اِحْدى ثَلاث: اِمّا اَنْ اُزَيِّنَهُ فِى عَينِهِ فَيَمنَعَهُ مِنْ حَقِّهِ، واِمَّا اَنْ اُسَهِّلَ عَلَيْهِ سَبِيلَهُ فَيُنْفِقَهُ فِى غَيرِ حَقِّهِ واِمّا اَنْ اُحَبِّبَهُ اِلَيْهِ فَيَكْسِبَهُ بِغَيْرِ حَقِّهِ»؛ كنزالعمال، 16677.
[12]. «اَلْغَنِى يُطْغِى»؛ ميزان الحكمه، ح15290.
[13]. «اَلْغِنىَ عُقوبَةٌ»؛ همان، ح15289.
[14]. «اِنَّما اَتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتى مِنْ بَعدِى ثَلاثَ خِلال: اَن يَتَاَوَّلُوا القرآنَ عَلَى غَيرِ تَاْوِيلِهِ، او يَبْتَغُوا زَلَّةَ العَالِمِ، اَوْ يَظْهَرَ فيهِمُ المالُ حَتَّى يَطْغَوا و يَبْطَرُوا»؛ همان، ح 15288.
[15]. تفسير نمونه، ج 21، ص 39.
[16]. رجايى، سيد محمد كاظم، معجم موضوعى آيات اقتصادى قرآن، ص166.
[17]. (وَما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَة مِنْ نَذِير إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ)؛ سبا/ 34.
[18]. (وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَالَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلاتَعْدُ عَيْناكَ)؛كهف/ 28.
[19]. (وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقى)؛ طه / 131.
[20]. آرگايل، مايكل، روانشناسى شادى، ص 224.
[21]. گنجى، حمزه، بهداشت روانى، ص86.
[22]. (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)؛ توبه / 103.
[23]. آرگايل، مايكل، روانشناسى شادى، ص212.
[24]. همان، ص 226.
[25]. «مَا اَحْسَنَ تَواضَعَ الاَْغنِياءِ لِلْفُقَراءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَاللهِ، وَاَحْسَنُ مِنْهُ تِيهُ الفُقَراءِ عَلَى الاَْغْنِياءِ اِتِّكالا عَلَى اللهِ»؛ محمدى رى شهرى، محمد، ميزان الحكمه، ح 16122.
[26]. «دِرْهَمُ الْفَقيرِ اَزْكَى عِنْدَاللهِ مِنْ دِينارِالغَنِىَّ»؛ همان، ح 16119.
[27]. «وَقَدَّرَ الاَْرَزاقَ فَكَثَّرَها وَقَلَّلها، وَقَسَّمَهَا عَلَى الضِّيقِ وَالسَّعَةِ فَعَدَلَ فِيهَا لِيَبْتَلِىَ مَنْ اَرادَ بِمَيْسُورِهَا وَمَعْسُوِرَها، ولِيَخْتَبِرَ بِذالِكَ الشُّكْرَ وَالصَّبْرَ مِنْ غَنِيَّها وَفَقِيرِها»؛ همان، 15005.