- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ در مورد تفسير آيات 94 و 95 سوره يونس و پرسش از مسيحيان توضيح دهيد.
- بازدید: 1258
پرسش:
در مورد تفسير آيات 94 و 95 سوره يونس و پرسش از مسيحيان توضيح دهيد.
پاسخ:
خداي متعال در آيات 94 و 95 سوره يونس ميفرمايد:
(فَإِن كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَلاَتَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ)؛ «و اگر در مورد آنچه به سوي تو فرو فرستاديم، در شك هستي، پس از كساني بپرس، كه پيش از تو كتاب [الهي] را ميخواندند؛ بيقين حقّ از طرف پروردگارت به تو رسيده است، پس هرگز از ترديد كنندگان مباش. و هرگز از كساني مباش كه آيات خدا را دروغ انگاشتند، كه از زيانكاران ميشوي».
1. شأن نزول آيه شريفه
در مورد شأن نزول آيه حکايت شده: جمعي از کفار قريش ميگفتند: اين قرآن از طرف خدا نازل نشده بلکه شيطان به محمد9 القا ميکند. اين سخن سبب شد که عدهاي در شک و ترديد فرو روند، خداوند با آيه فوق به آنها پاسخ داد[1].
2. مقصود از «آيات نازل شده» چيست؟
آنگونه که در بسياري از تفاسير معتبر آمده است مقصود از (مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ)؛ قصص و معارفي در مورد خداشناسي و معاد است که از آغاز سوره تا آيه 94 يونس بيان شده است[2] نه اينکه مقصود از آن کل قرآن کريم باشد. زيرا لفظ «مما» در آيهي مذکور، «من» دلالت بر تبعيض (يعني برخي از آنچه بر تو نازل کرديم) ميکند و از طرفي نيز در اين سوره داستان «هود» و «صالح» و همچنين داستان «شعيب» و «مسيح» ذکر نشده است زيرا داستان «هود» و «صالح» در تورات و انجيل موجود، نيامده است و اهل کتاب در مورد داستان شعيب و مسيح اختلاف نظر دارند در حالي که در غير اين سوره، داستانهاي مذکور ذکر شده است بنابراين مقصود از «مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ» معارفي در مورد مبدأ، معاد و درباره قصص انبياء و امتهاي آنان است که از جمله آن انبياء، نوح، موسي و پيغمبران بين آن دو و امتهاي آنان است[3].
3. آيا در قلب پيامبر9 شک وجود داشت؟
با توجه به اين که پيامبر9 وحي را با شهود و مشاهده دريافت ميکرد، شک و ترديد در اين مورد معنا ندارد، بلکه يکي از شيوههاي قرآن در بيان مطالب براي عموم مسلمانان آن است که قرآن خطاب به پيامبر مطلبي را بيان ميکند. يعني براي آگاهي افراد دور، افراد نزديک را مخاطب قرار ميدهد و سخني را بيان ميکند، اين همان است که عرب در قالب ضربالمثل معروف «اياک اعني واسمعي يا جاره» (به تو ميگويم ولي همسايه تو بشنو) از آن ياد ميکند که نظير آن را در فارسي نيز داريم ـ به در گفت تا ديوار بشنود ـ اين گونه سخن در بسياري از موارد تاثيرش از خطاب صريح بيشتر است.
و افزون بر آن؛ ذکر جملهي شرطيه، هميشه دليل بر احتمال وجود شرط نيست بلکه گاهي براي تاکيد روي يک مطلب و يا براي بيان يک قانون کلي است.
4. آيا آيه شريفه که مراجعه به کتب قبل از آن را براي رفع شک و ترديد توصيه کرده است، نشاندهنده برتري آن کتب بر قرآنکريم نميباشد؟
اولاً: صرف شاهد گرفتن براي تاييد مطالب کتابي، موجب برتري کتاب مرجع نميشود بلکه برتري به عواملي ديگر بستگي دارد.
ثانياً: از آنجا که اصل تورات و انجيل کتابهاي الهي بوده است و برخي حقايق در دسترس يهود و مسيحيت بوده است (هر چند که بعدها تحريف شد) خداي متعال آن مطالب الهي تورات و انجيل را شاهد حقانيت قرآن ميشمارد که ريشه هر دو يکي است.
ثالثاً: چنانچه بيان شد مقصود از «مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ» کل قرآن کريم نيست بلکه مقصود مطالب اول سوره يونس تا آيه 94 است و آيه هرگز در مقام مقايسه بين دو کتاب نيست؛ بلکه صرفاً کتب قبل شاهد بر حقانيت مطالب مذکور است.
رابعاً: در قرآن کريم در آيه 37 سوره نساء به تمام اهل کتاب امر شده که به قرآن کريم ايمان بياورند و قرآنکريم را تصديقکننده کتب گذشته معرفي کرده است که به دلالت التزامي ميرساند که قرآنکريم و دين اسلام يک دين زنده و رسمي است و اهل کتاب بايد دست از دين خود بردارند و به قرآن کريم ايمان بياورند که نشاندهنده برتر بودن و کامل بودن اين کتاب و دين جديد (= اسلام) است؛ چرا که اگر دين و کتابي برتر از دين و کتاب بعد باشد شايسته نيست که خداي حکيم بفرمايد از دين برتر قبلي دست برداريد و به دين جديد ايمان آوريد.
[1]. تفسير ابوالفتوح رازي، ج 1، ص 203. (روض الجنان و روح الجنان) نمونه، ج 8، ص 382 ـ 383.
[2]. الميزان في تفسير القرآن، ج 11، ص 122 و 123، تفسير نمونه، ج 8، ص 381، کنزالدقائق و بحر الغرائب، ج 6، ص 96، زبدة التفاسير، ج 3، ص 241، احسن الحديث، ج 4، ص 432.
[3]. ر. ک: تفسير نمونه، ج 8، ص 381 ـ 383.