- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ منظور از اسماء در سوره بقره آيه 31 چيست؟ فرق ملائكه با انسان در اين خصوص چيست؟ در حاليكه انسان نيز فقط به آنچه خدا به او تعليمدادهآگاهيداردواز اينجهت شبهه ملائكه چگونهبرطرف ميشود؟
- بازدید: 610
پرسش:
منظور از اسماء در سوره بقره آيه 31 چيست؟ فرق ملائكه با انسان در اين خصوص چيست؟ در حاليكه انسان نيز فقط به آنچه خدا به او تعليمدادهآگاهيداردواز اينجهت شبهه ملائكه چگونهبرطرف ميشود؟
پاسخ:
در مورد بخش اول پرسش، مفسران در مورد معناي «اسماء» در آيه شريفه (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّهَا)، نظرات متفاوتي مطرح كردهاند كه بشرح زير ميباشد:
1. منظور از نامها نام تمام نعمتها و اصول و رموز كشاورزي، درخت كاري و تمام كارهاي مربوط به امور دين و دنيا را خدا به آدم آموخت[1].
2. برخي گفته اند: منظور تمام لغات و زبانها مي باشد[2].
3. بعضي هم معتقدند: مقصود نام ملائكه و فرزندان خود آدم بوده است[3].
4. عدهاي از مفسران هم بر اين باورند كه منظور فوائد، امتيازات، و نامهاي حيوانات را خدا به آدم ياد داد و اينكه هر حيواني به چه كاري ميآيد[4].
5. از امام صادق7 نيز روايتي نقل شده كه حضرت منظور از اسماء را نام كوهها، درهها، بيابانها، و حتي نام فرش زير پاي خود، ميدانند[5].
6. در تفسير نمونه ميخوانيم:
خداوند به آدم علم اسرار آفرينش را آموخت تا از اسرار معنوي و مادي آنها آگاه شود تمام موجودات را بشناسد و نام همه را بداند و حتي از خواص آن مطلع باشد...، استعداد نام گذاري اشياء را به او ارزاني داشت تا بتواند اشياء را نامگذاري كند[6].
7. عدهاي از مفسرين با تاكيد بر رواياتي كه نقل ميكنند معتقدند: اسمايي كه خداوند به حضرت آدم نشان داده است همان انوار طيبه حضرت محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين: بوده است[7].
حال كه از نظرات مختلف آگاه شديم توجه شما را به نظري آيت الله جوادي آملي ـ حفظهالله ـ كه در واقع شرحي بر نظر علامه طباطبايي; ميباشد، جلب مينمايم تا معناي آيه شريفه واضحتر شود:
مراد از اسماء همان حقايق غيبي عالم است كه به لحاظ «سمه» بودن و نشانه خدا بودن، به «اسم» موسوم شده است، حقائقي كه با شعور و عاقل، و مستور به حجاب غيب، و مخزون عندالله و در عين حال خزاين اشياي عالمند.
موجودات عاليهاي كه همه حقايق عالم شهود، تنزل يافته و رقيقهاي از آنان است و همه آنچه در آسمان و زمين مشاهده ميشود از نور و بهاي آنان مشتق شده است و به خير و بركت آنها نزول يافته... به هر حال آنچه به آدم تعليم شد و به او ارائه گرديد همان حقايق عاليه عالم، موسوم به «اسماء الله» است و احتمالاً عبارت از همان «مفاتح الغيب» در آيه (وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ)[8] و «خزائن» در آيه (وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ)[9] است[10].
اما در مورد ملائكه ميتوان به دو صورت مطلب را بيان نمود:
صورت اول: چرا خداوند با وجودي كه ميداند اين انسان اهل فساد در زمين و خونريزي مي باشد، باز او را خلق كرد؟ براي پاسخ به اين پرسش توجه شما را به كلام علامه طباطبايي; جلب مينمايم:
در اين ميان مصلحتي هست كه ملائكه قادر بر ايفاي آن نيستند و نميتوانند آن را تحمل كنند ولي اين خليفه زميني قادر بر تحمل و ايفاي آن هست. آري، انسان از خداي سبحان كمالاتي را نشان ميدهد و اسراري را تحمل ميكند كه در وسع و طاقت ملائكه نيست. اين مصلحت بسيار ارزنده و بزرگ است و به طوري كه مفسده فساد و سفك دماء را جبران ميكند[11].
آري، با دقت در آيات مورد بحث و روايات ذيل آن چنين به نظر ميرسد كه گويا مقصود از «اني اعلم ما لاتعلمون» و جريان تعليم اسماء به حضرت آدم، و وقايع بعد از آن، اين است كه هر چند عدهاي در نسل اين آدم پيدا ميشوند كه اهل فساد و خونريزي هستند اما در مقابل، در بين اين افراد انسانهايي پيدا ميشوند كه يا خليفهي خدا و غيب آسمانها و زمين و مظهر اسماء جلال و جمال خدا ميشوند و به مقام اسم اللهي ميرسند و يا بيش از ملائكه و بهتر از ملائكه قدرت و ظرفيت دارند كه اسماء خداوندي را به چشم دل شهود كنند. در حالي كه تا اين اندازه معرفت، و شهود از دست شما (= ملائكه) بر نميآيد.
صورت دوم: اگر خداوند همانطور كه به آدم اسماء را آموخت، به ملائكه هم ميآموخت آنها نيز عالم به اسماء ميشدند و در نتيجه، شايسته خليفة الله شدن ميشدند!!!
براي يافتن جواب اين پرسش بايد توجه داشت كه: اولاً خداوند متعال همان حقائق اسماء را كه بر آدم عرضه كرد ـ و آدم با قدرت درك و ظرفيتي كه داشت توانست آن اسماء را درك و شهود كند ـ به ملائكه نيز عرضه كرد، و خود آنها نتوانستند درك كنند چنانچه در ادامه همين آيه ميخوانيم: «ثم عرضهم علي الملائكه» و آنها در جواب گفتند: «سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا».
ثانياً تفاوت ملائكه و آدم، در آموزش دادن و ندادن خداوند نبود، بلكه تفاوت اساسي در ظرفيت و استعداد و سعهي وجودي بود كه حضرت آدم براي دريافت اسماء داشت و ملائكه آن ظرفيت را نداشتند.
نتيجهگيري
1. با بياني كه از اسماء مطرح شد به خوبي معلوم ميشود كه اكثر نظرات مفسران قابل جمع ميباشد و ميتوان گفت: وقتي حضرت آدم به اسمايي كه خزائن آنچه در آسمان و زمين است و غيب آسمانها و زمين ميباشند. آگاه ميشود، پس در واقع به همه اسرار آفرينش، لغات، اسماء كوهها، درهها، همه مخلوقات و... آگاه ميشود. چنانچه ميگويند: «چو صد آمد نود هم پيش ماست».
2. و در مورد بخش دوم هم بيان شد كه تفاوت در نحوهي آموزش خداوند به آدم و ملائكه نبود بلكه تفاوت در استعداد و ظرفيت وجودي آدم و ملائكه بود كه يكي توانست دريافت كند و ديگري نتوانست.
معرفي كتاب
براي آگاهي بيشتر در اين موضوع مراجعه فرماييد به:
1. ترجمه تفسير الميزان، ج 1، آيات مربوطه.
2. تفسير تسنيم، ج 3.
3. تفسير نمونه، ج 1.
4. تفسير صافي، ج 1، ص 96.
5. تفسير صدر المتالهين، ج2، ص 318.
[1]. ابن عباس و سعيد بن جبير و بيشتر مفسران به نقل از مجمع البيان، ج 1، ص 118.
[2]. مجمع البيان، ج 1، ص 118 و التبيان، ج 1، ص 136.
[3]. به نقل از مجمع البيان، ج 1، ص 118.
[4]. همان و تفسير جوامع الجامع، ج 1، ص 36.
[5]. مجمع البيان، ج 1، 118.
[6]. تفسير نمونه، ج 1، ص 121.
[7]. تفسير فرات، كوفي، ج 1، ص 56، و تفسير امام حسن عسگري، ج1، ص 217، و البرهان، ج 1، ص 163. و نور الثقلين، ج 1، ص 54.
[8]. انعام / 59.
[9]. حجر / 21.
[10]. تسنيم، ج 3، ص 169.
[11]. ترجمه الميزان، ج 1، ص 178.