- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ ملائکه از کجا ميدانستند که انسان روي زمين فساد ميکند مگر قبل از آدم انسانهايي بودهاند؟
- بازدید: 1243
پرسش:
ملائکه از کجا ميدانستند که انسان روي زمين فساد ميکند مگر قبل از آدم انسانهايي بودهاند؟
پاسخ:
قرآن كريم در آيه 30 سوره بقره به جايگاه بلند انسان در زمين و پرسش فرشتگان در مورد فسادگري و خونريزي او و بيان عبادتگري خودشان و پاسخ اجمالي خدا به آنان اشاره ميكند و ميفرمايد:
(وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ)؛ «(و يادكن) هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: «در حقيقت من در زمين، جانشيني [= نمايندهاي] قرار ميدهم». (فرشتگان) گفتند: «آيا در آن كسي را قرار ميدهي كه در آن فساد كند و خونها بريزد؟ در حالي كه ما به ستايش تو تنزيه ميگوييم، و تو را پاك ميشماريم.» (پروردگار) گفت: «در واقع من آنچه را كه [شما] نميدانيد، ميدانم».»
نكات و اشارات
1. در آيه فوق و آيات بعد ماجراي گفتگوي پروردگار با فرشتگان و آدم بيان شده است، خلاصه داستان اين است كه:
خدا موجوداتي به نام فرشته آفريده بود كه به عبادت او مشغول بودند سپس موجود ديگري به نام انسان آفريد تا او را جانشين خود در زمين گرداند و جايگاه علمي او را به فرشتگان نشان داد و آنان در برابر او كرنش كردند.
2. در مورد گفتگوي خدا با فرشتگان چند نكته مهم وجود دارد:
اول آنكه اين ماجرا حقيقي است و به صورت خاص و متناسب با ظرف وجودي خويش اتفاق افتاده است و داستاني خيالي يا غير واقعي نيست.
دوم آنكه شخص آدم7 در اين ماجرا نماينده و الگوي بشريت است پس مثلاً كرنش فرشتگان در برابر او به معناي كرنش همه فرشتگان در برابر انسانيت است. از اين رو اين ماجرا يك نمونه و الگوست.
3. واژه «خليفه» به معناي جانشين است[1] و در اينجا مقصود جانشيني انسان به جاي خدا در زمين است يعني انسانهاي شايسته نماينده و جلوه و الگو و حجّت خدا در زمين هستند[2].
4. اينكه انسان جانشين و خليفه خدا در زمين است چيزي است كه هر انساني هر روز در وجود خود احساس ميكند و اين مطلب عامل حركت و تلاش او در جهت كمال و مسير الهي ميشود[3]. آري اعلام اين جانشيني به انسان ميتواند تغييرات مثبتي را در زندگي و روحيات او ايجاد كند و احساس مسئوليت او را بيشتر سازد. آري توجه به اين مقام الهي و كرامت انساني، در تربيت اخلاقي انسان بسيار موثر است.
تو شاه تخت وجودي چه جاي توست
اينجا خليفه زاده گلشن نشين و در خاشاك؟
5. فرشتگان از كجا متوجه شدند كه انسان خونريز و فسادگر است؟
پاسخ آن است كه فرشتگان از اينجا متوجه شدند كه انسان در زمين مادي قرار داده شد و ماده به خاطر محدوديتي كه دارد محل نزاع و تزاحم است و موجب فساد و خونريزي ميشود. و يا فرشتگان از سوابق مخلوقات قبلي كه در زمين ميزيستند به اين مطلب پي بردند يا اينكه خدا فرشتگان را از سرنوشت و آينده انسانها با خبر ساخت.
6. فرشتگان سه ويژگي براي خودشان بر شمردند:
اول آنكه آنها اهل تسبيح[4] هستند يعني خدا را از هرگونه نقص منزّه ميشمارند.
دوم آنكه آنان اهل حمد و ستايش خدا هستند.
سوم آنكه آنها اهل تقديس هستند يعني خدا را پاك و مقدّس ميشمارند يا اينكه خود، جامعه و زمين را از فساد و فسادگران پاك ميسازند[5].
7. فرشتگان دريافته بودند كه هدف آفرينش انسان عبادت است از اينرو بيان كردند كه ما اهل عبادت هستيم و در همان حال اهل فساد و خونريزي نيز نيستيم در حالي كه برخي انسانها نه تنها عبادت نميكنند بلكه اهل فساد و خونريزي هستند. پس ما فرشتگان براي جانشيني خدا سزاوارتريم.
8. خداي متعال دو پاسخ اجمالي و تفصيلي به فرشتگان داد كه پاسخ تفصيلي در آيات بعد ميآيد اما پاسخ اجمالي آن بود كه «خدا چيزهايي ميداند كه شما نميدانيد.» او ميداند كه از نسل اين انسان افرادي همچون نوح7، ابراهيم7، موسي7، عيسي7 و محمد7 و اهلبيت او: بوجود خواهند آمد كه گلهاي سرسبد آفرينشند، و افرادي در بين انسانها تربيت ميشوند كه عاشقانه خدا را ميپرستند و جان و مال خود را در راه او فدا ميكنند و يك ساعت تفكر آنان با سالها عبادت فرشتگان برابري ميكند.
او ميدانست كه عبادت فرشتگان در برابر عبادت انسانها ارزش كمتري دارد چرا كه فرشتگان شهوت و خشم ندارند و تحت تأثير وسوسههاي شيطاني قرار نميگيرند و معصوم و فرمانبردار هستند اما انسانها در محاصره شهوات و شيطان هستند پس اگر در اين مبارزه پيروز شوند و به عبادت و بندگي خدا روي آورند ارزش بيشتري دارد. آري اطاعت اين موجودات طوفان زده كجا و عبادت آن ساحل نشينان سبكبار كجا؟
9. خدا خود انسان را از ميان موجودات برگزيده است و به مقام خليفة اللّهي نصب كرده است. و اين افتخار بزرگي براي انسان است. كه بايد انسان ارزش آن را درك كند و به نحوي زندگي كند و مسيري را برود كه برتر از فرشتگان گردد تا سپاس اين نعمت و لطف الهي را به جاي آورده باشد.
10. خدا ميدانسته كه برخي انسانها ممكن است به فساد و خونريزي بپردازند ولي با اين حال مجموع انسانها را بر مجموع فرشتگان ترجيح داد، چرا كه در ميان اين انسانها افرادي پرورش مييابند كه شايسته مقام خلافت الهي هستند پس ارزش آن همه خسارت را دارد.
آري باغباني كه باغچه گل پرورش ميدهد ميداند كه علفهاي هرز و زيانآور نيز از آب و خاك و هواي باغچه استفاده ميكنند و رشد مييابند ولي هدف او گلهاي زيبا و خوشبوست، از اين رو وجود برخي علفهاي هرز را نيز تا مدّتي تحمّل ميكند.
آموزهها و پيامها
1. آموزه اين آيه براي ما آن است كه شما به مقام جانشيني و نمايندگي خدا در زمين انتخاب شدهايد (پس ارزش و جايگاه خود را پاس بداريد).
2. آموزه ديگر آيه اينكه به ديگران فرصت آزادانديشي، اظهار نظر و گفتگوي حق طلبانه بدهيد.
3. پيام آيه آن است كه خدا انسان را بر فرشتگان ترجيح داده و برگزيده است. (پس مقام انسان از فرشته برتر است).
4. پيام ديگر آيه آن است كه خدا از فسادگري و خونريزي برخي انسانها اطلاع دارد ولي به خاطر امتيازات ارزشمندي كه در وجود انسانها ميبيند آنها را برموجودات ديگر ترجيح ميدهد.
5. پيام ديگر آيه آن است كه عبادت تنها معيار برتري موجودات نيست (بلكه علم نيز از معيارهاي برتري است)[6].
[1]. واژه «خليفه» از ريشه «خَلْف» به معناي پشت و بعد هر چيزي است از اينرو خليفه، جانشين و نماينده ديگري است كه بعد از او ميآيد.
[2]. برخي مفسران احتمال دادهاند كه مقصود جانشيني انسان به جاي انسانها يا موجودات ديگر يا فرشتگاني باشد كه قبلاً در زمين سكونت داشتند. ولي احتمال بالا كه بيان شد با ظاهر آيات سازگارتر است (نمونه، ج1، ص172) و در برخي احاديث نيز بدان اشاره شده است (الميزان، ج1، ص 121).
[3]. نك: من وحي القرآن، ص 165.
[4]. واژه «نُسبّحُ» از ريشه «سَبح» به معناي حركت سريع در آب يا هواست (شناكردن) تسبيح، گويا منزّه دانستن خدا از هر گونه عيب و نقص به سرعت در مسير عبادت او حركت ميكند.
[5]. در مورد «نقدس لك» دو تفسير شده است كه كلمه «لك» شاهد تفسير دوم است.
[6]. با استفاده از آيات بعد اين نكته بدست ميآيد.