- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ آيا ميتوان گفت اهلبيت: علومشان را از قرآن يا پيامبر9 فرا گرفتهاند و علوم آنها علم لدني نيست؟
- بازدید: 1205
پرسش:
آيا ميتوان گفت اهلبيت: علومشان را از قرآن يا پيامبر9 فرا گرفتهاند و علوم آنها علم لدني نيست؟
پاسخ:
مقدمه
لازم است اول با تعريف «علم لدني» و برخي ويژگيهاي آن آشنا شويم سپس به بيان پاسخ بپردازيم:
تعريف
علم لدني علمي است که از طريق استدلال و تحصيل و تدريس و کنار هم گذاشتن معلومات براي رسيدن به مجهولات به دست نميآيد بلکه از طريق افاضه و الهام قلبي با اسباب و لوازمي که دارد در قلب اولياء الهي پديدار ميشود[1].
توضيح
اين علم «حقيقتي نوراني»[2] ميباشد که به صورت آني و دفعي در قلب متعلّم جاي ميگيرد چنانچه از اميرالمؤمنين علي7 نقل شده که آن حضرت فرمودند: هنگام وفات پيامبر اکرم، حضرت دست مرا گرفتند و در آن لحظه براي من هزار باب علم که از هر کدامش هزار باب باز ميشود به روي من گشودند.
اين هزار باب علم نميتواند از راه تدريس و تحصيل معمولي براي حضرت علي7 حاصل شده باشد چرا که اگر چنين بود هزارها ساعت لازم بود تا اين کار صورت پذيرد. بلکه پيامبر اکرم9 فقط با قدرت الهي و ولايي که داشتهاند از راه اشراق قلبي و القاء معنوي اين علوم را به حضرت علي7 القاء کردهاند.
راههاي انتقال و به دست آمدن علم لدني
اول: بيواسطه يعني اين علم توسط خداوند بدون هيچ واسطهاي القاء ميشود مثل بعضي از اخبار و اطلاعاتي که پيامبر اکرم9 در شب معراج از خداوند دريافت نمود. يا گفت و شنودهايي که حضرت موسي7 با خداوند داشت.
دوم: با واسطه يعني اين علوم توسط ملائکه يا انبياء و اولياء الهي به قلب ديگران الهام شود. که ميتواند مکتوب يا غير مکتوب باشد. مانند قرآنکريم که توسط جبرئيل بر قلب نوراني پيامبراکرم9 نازل شد يا علومي که توسط آن حضرت به حضرت علي7 القاء ميشد که با واسطه بود.
سوم: الهاماتي که به شکل رويا در خواب به انسان ميشود مثل خواب حضرت ابراهيم و حضرت يوسف و ...
نکته: خداوند براي علم لدني تعبير به «لَدُنّا» کرده است و ميفرمايد:
(وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً)[3]؛ «و دانشي از نزد خويش به او آموخته بوديم.» يعني از صيغه جمع استفاده کرده و نفرمود «من به او علم آموختم» که شايد اشاره به اين مطلب باشد که انتقال علم لدني به افراد، اسباب و وسائط خاص خودش را دارد که مضر به لدني بودنش نيست».
بعد از ذکر مقدمه به پاسخ اين پرسش ميپردازيم که:
منبع علوم اهل بيت: چيست و آيا منحصر در يادگيري از پيامبر اکرم9 ميباشد؟
در پاسخ بايد گفت: اهلبيت: براي اينکه مطلبي را بدانند چند راه دارند و از چند منبع استفاده ميکنند:
اول: تعليم الهي
در قرآنکريم خداوند متعال از بندگاني سخن ميگويد که در اثر ايمان قوي که دارند قلبشان مورد تعليم و ارشاد الهي ميباشد و خداوند آنها را هدايت قلبي ميکند.
(وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ)[4]؛ «و هر كس به خدا ايمان آورد، دلش را راهنمايي ميكند؛ و خدا به هر چيزي داناست».
از مصاديق بارز دارندگان اين علم اهلبيت: ميباشند. از امام صادق7 حکايت شده:
«عن ابي عبدالله قال اذا اراد الامام ان يعلم شيئاً اعلمه الله ذلک[5]».
هرگاه امام اراده کند که چيزي را بداند خداوند آن مطلب را به او ميآموزد و گاهي اين تعاليم و الهامات به صورت مکتوب ميباشد به عنوان نمونه در روايات کتابي به نام «مصحف فاطمه» مطرح شده است که در نزد اهلبيت: ميباشد. طبق روايات بعد از فوت پيامبر اکرم9 جبرئيل نزد حضرت زهرا3 حاضر ميشد و اخبار و علوم فراواني را به آن حضرت اطلاع ميدادند و حضرت علي7 مينوشتند که آن کتاب عظيم «مصحف فاطمه» نام گرفت[6].
دوم: تعليم پيامبر
يکي از منابع علم امام علمي است که از پيامبراکرم9 به اهلبيت: نسل به نسل به ارث رسيده است.
از امام صادق7 حکايت شده: اي ابامحمد! به درستي که علم علي بن ابيطالب از علم رسول الله ميباشد آنگاه آن علم به ما تعليم داده شد[7].
و اين تعاليم نيز برخي به صورت مکتوب در آمده به عنوان مثال: در روايات زيادي صحبت از کتابي شده به نام «کتاب علي7» که در نزد ائمه بوده و مطالبي از آن نقل نمودهاند از جمله روايت زير است:
به همراه «حکم بن عتيبه» در خدمت امام باقر7 بوديم. حکم بن عتيبه از امام7 که نزد او جايگاه ارجمندي داشت سؤال ميکرد تا اين که در يک مورد با هم اختلاف کردند. امام باقر7 فرمود: «فرزندم برخيز و کتاب علي را بياور» فرزند امام، کتاب خطکشي شده بزرگي را براي حضرت آورد حضرت گشود و به او نگريست تا مسئله مورد نظر را از آن بيرون آورد. سپس امام باقر فرمود: «اين دست خط علي و املاي رسول الله است»[8].
سوم: قرآن کريم و کتب آسماني ديگر
قرآن کريم با بطنهاي متعددي که دارد کتابي است که همه اخبار و علوم در آن وجود دارد تا آن جا که در احاديث آمده است:
اخبار مربوط به شما و پيشينيان و آيندگان شما و خبرهاي آسمانها و زمين در اين قرآن است و اگر کسي بيايد که شما را از آن آگاه کند بيگمان شگفت زده خواهيد شد[9].
و اهلبيت: عالم به قرآن کريم و تأويلات و تفسيرهاي آن هستند همان طور که در روايات زيادي به اين مطلب اشاره شده است[10]. پس يکي از منابع مهم علم اهلبيت، قرآن کريم ميباشد.
همچنين بنا بر روايات متعدد اهلبيت: به همه کتابهاي آسماني و محتواي آنها آگاه هستند و يکي از منابع علم آنها همين کتابها ميباشند. به عنوان نمونه:
امام کاظم7 به شخصي که پرسيد تورات، انجيل و کتب پيامبران از کجا به شما رسيده است؟ فرمود: اين کتابها از ايشان (پيامبران) به ما به ارث رسيده است ما هم آنها را چنان که ايشان ميخواندهاند ميخوانيم و به آنها اعتقاد داريم چنان که آنها اعتقاد داشتهاند. خداوند در زمين حجتي قرار نميدهد که پيرامون مسئلهاي از او پرسش کنند و او بگويد: نميدانم[11].
يادآوري: بديهي است که مقصود استفاده از حقايق الهي تحريف نشده است، نه اسرائيليات و آنچه که دست خوش تحريف و تغيير قرار گرفته است و همچنين از امام صادق7 حکايت شده که فرمودند: اي ابو محمد «جامعه» نزد ماست و آنها چه ميدانند جامعه چيست؟ عرض کردم: قربانت گردم جامعه چيست؟ فرمود: صحيفهاي است با طول هفتاد ذرع به بيان و املاي رسول الله از دهان مبارکش و دست خط علي7 هر حلال و حرامي و هر چيزي که مردم بدان نياز داشته باشند حتي ديه خراشهاي کوچک در آن آمده است[12].
و نيز از امام صادق7 حکايت شده:
در نزد ما «جفر» ميباشد و شما چه ميدانيد که جفر چيست؟ راوي ميگويد: جفر چيست؟ حضرت ميفرمايد: ظرفي [= مجموعه] است از آدم که در آن علم نبيّين و وصيّين و علماء گذشته بني اسرائيل در آن موجود است[13]. البته اين کتاب جفر غير از آن علم جفر معروف ميباشد.
نتيجه
با توجه به آنچه گذشت:
اولاً: علم ائمه: محدود به علومي که از پيامبر9 دريافت نمودهاند نميباشد تا بگوييم علم آنها اکتسابي ميباشد. بلکه آنها ميتوانند با تعليم الهي و الهامات رباني مطالب و علوم را بدانند.
ثانياً: اينکه پيامبر اکرم9 براي تعليم اين علوم به اهلبيت: واسطه باشند باز ضرر به لدني بودن علوم اهلبيت نميزند.
و ميتوان گفت که حتي اگر امام از راه قرآن يا کتب پيامبران يا مصحف فاطمه يا... مطلبي را بدانند باز چون از راه تعليم و تدريس نبوده بلکه علوم و معارفي است که خداوند خاص ايشان قرار داده و از طرف خداوند به صورت مکتوب به آنها رسيده از اينرو علم لدني ميباشد.
و اگر بعضي از علوم ائمه: اکتسابي باشد اين نقصاني براي آنها نميباشد چرا که:
اولاً: علم لدني براي اين بزرگواران باز است.
ثانياً: اکتسابي که از پيامبر اکرم9 يا امام قبلي باشد، خود نوعي افتخار است با توجه به اينکه اين علوم مختص به آنها ميباشد.
ثالثاً: مهم خود علم است و فرق چنداني نميکند که لدني و از طرف خدا باشد يا اکتسابي و به واسطه پيامبر9 يا امام قبلي باشد.
براي اطلاع بيشتر در اين زمينه مراجعه نماييد به:
کتاب ولايت کليه آيت الله ميرجهاني.
کتاب بداية المعارف، ج 2، مرحوم مظفر.
و تفاسير ذيل آيه (وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْماً)[14].
[1]. ر.ك: تفسير الميزان، ج 13، ص 474.
[2]. «العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء»، مصباح الشريعه، ص 16 و نيز منية المريد، ص 167 با اندکي تغيير نقل ميکنند.
[3]. کهف/ 65.
[4]. تغابن/ 11.
[5]. الکافي، ج 1، ص 258.
[6]. براي اطلاع بيشتر از اين کتاب مراجعه نماييد به کتاب ولايت کليه، ج 1، ص 207، و دلائل الامامه طبري، ص 27، و کافي، ج 1، ص 238.
[7]. «عن ابي يعقوب الاحول قال خرجنا مع ابي بصير ونحن عده فدخلنا معه علي ابي عبدالله7 فقال يا ابا محمد ان علم علي بن ابي طالب7 من علم رسول الله9 فعلمناه نحن فيما علمناه فالله فاعبد و اياه فارج» بحارالانوار، ج 26، ص 172.
[8]. رجال النجاشي، ج 36، ص 966.
[9]. «قال ابوعبدالله7 ان العزيز الجبار انزل عليکم کتابه وهو الصادق البار فيه خبرکم وخبر من قبلکم وخبر من بعدکم وخبر السماء والارض ولو اتاکم من يخبرکم عن ذلک لتعجبتم»، الکافي، ج 2، ص 599.
[10]. براي آگاهي بيشتر ر. ک: بحارالانوار، ج 89، ص 98.
[11]. «قال بريهه جعلت فداک اني لکم التوراة والانجيل وکتب الانبياء قال هي عندنا وراثة من عندهم نقرؤها کما قرءوها ونقولها کما قالوا ها ان الله لايجعل حجة في ارضه يسأل عن شيء فيقول لاادري»، بحارالانوار، ج 10، ص 239.
[12]. کافي، ج 1، ص 238.
[13]. «وان عندنا الجفر وما يدريهم ما الجفر قال قلت وما الجفر قال وعاء من آدم فيه علم النبيين والوصيين وعلم العلماء الذين مضوا من بني اسرائيل قال قلت ان هذا هو العلم قال انه لعلم وليس بذلک»، کافي، ج 1، ص 238.
[14]. كهف/ 65.