- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ آيا ائمه: معجزاتي داشتهاند، تفاوت معجزات ايشان با معجزات پيامبران در چيست؟
- بازدید: 1688
پرسش:
آيا ائمه: معجزاتي داشتهاند، تفاوت معجزات ايشان با معجزات پيامبران در چيست؟
پاسخ:
«معجزه هر كار خارقالعادهاي كه به اتكاء قدرت الهي براي اثبات مقامي الهي (نبوت يا امامت) انجام گيرد خواه بدست پيامبر يا غير پيامبر»[1]. اين تعريف از معجزه، معناي عام آن را شامل ميشود و حال آنكه برخي از متكلمان و بزرگان براي معجزه معناي خاصي در نظر گرفتهاند كه عبارت است از: كاري كه مدعي نبوت آن را براي اثبات مدعاي خود (نبوت) اظهار ميكند[2].
معناي اول معجزه، معجزات اولياء الهي را نيز در بر ميگيرد ولي براساس معناي دوم (معناي خاص) معجزات ائمه از معجزه پيامبران جدا ميشود و آن هر كار خارقالعادهاي است كه اولياء خدا بدون ادعاي نبوت، انجام دهند. در واقع معجزه پيامبر و امام هر دو براساس ولايت تكويني توسط نبي يا امام انجام ميشود اما معجزه با مبارزهطلبي (= تحدي) و دعوي نبوت همراه است و معجزه امام با ادعاي نبوت و تحدي همراه نيست[3]. شايد بتوان تعريف جامع معجزه را اين چنين گفت: «اموي برخلاف عادت كه با دعوي نبوت و مبارزهطلبي (= تحدي) همراه است و با مدعي هماهنگ بوده و كسي از عهده معارضه با آن بر نيايد»[4]. البته سخن بزرگان در تعريف معجزه متفاوت است، برخي براي آن معناي عامي[5] قائل هستند و برخي معناي خاص[6] آن را ميپذيرند. با مراجعه به احاديث ائمه: در مييابيم كه معناي عام آن مطرح است. آنجا كه امام صادق7 در تعريف معجزه ميفرمايند:
«معجزه نشانه خداست و آن را تنها به پيامبران، فرستادگان و حجتهاي خود ميدهد تا به وسيله آن راستِ راستگو از دروغِ دروغگو شناخته شود»[7].
بايد متذکر شد که در قرآنکريم نه لفظ «معجزه» به کار رفته و نه «خرق عادت» و اين هر دو از اصطلاحات علماي اسلامي است. قرآن مجيد لفظ «آيه» را که به نظر ميرسد از دو کلمه معجزه و خرق عادت، براي رساندن مقصود رساتر است برگزيده است. شايد بتوان گفت علت اين کاربرد قرآن، آن است که «آيت» به معني دليل محکم و نشانه استوار است، پس شخصي که مدعي نبوت است براي اثبات ادعاي خود بايد نشانه روشن و دليل محکم بياورد[8]. با توجه به آنچه از قرآن و روايات بدست ميآيد معجزه معنايي عام دارد و آن عبارت است از: هر کار خارقالعادهاي که به اتکاء قدرت خداوند براي اثبات مقامي الهي (نبوت يا امامت) انجام گيرد خواه بدست پيامبر يا امام (غير پيامبر). از اين تعريف ميتوان به خصوصيات معجزه پيبرد:
1. خارق العاده است. 2. با اذن و قدرت الهي انجام ميشود. 3. تعليمي و تمريني نيست. 4. با مبارزه طلبي همراه است. 5. در اين تحديها هميشه پيروز است. 6. آورندهي آن مدعي مقام الهي است (نبوت يا امامت).
نتيجه اينكه بنابر تعريف فوق ائمه ميتوانستند معجزه داشته باشند و تنها تفاوت معجزات ايشان با معجزات پيامبران در اين است که پيامبر9 براي اثبات ادعاي «نبوت» خود معجزه ميآورد ولي امام7 چنين ادعايي ندارد بلکه براي امامت و جانشيني از پيامبر و نبي معجزه ميآورد[9].
اکنون نوبت ميرسد به اينکه آيا ائمه واقعاً معجزه داشتهاند يا نه؟
با بررسي کتب تاريخي و روايي، به نمونههاي متعددي از اين کارهاي خارقالعاده دست مييابيم که ايشان يا در جواب درخواستکنندهاي، امامت خود را ثابت ميکردند؛ و يا اينكه بدون درخواست ايشان معجزهاي کرده و حقانيت خود را ثابت مينمودند که به برخي اشاره ميکنيم:
1. معجزات نقل شده از امام علي7
الف. گفگوي ماهيان فرات با ايشان[10].
ب. کورشدن زيد بن ارقم پس از تجاهل نسبت به ولايت اميرالمؤمنين7[11].
ج. مبتلا شدن انسبنمالک به پيسي پس از کتمان واقعهي غديرخم[12].
2. معجزات نقل شده از امام کاظم7
الف. حرکت درخت به امر امام7 به سوي ايشان و بازگشتن درخت به محل اول[13].
ب. ماجراي هداياي علي بن يقطين و هشدار امام7 به او[14].
ج. ماجراي دستور امام به علي بن يقطين در مورد وضو گرفتن به شيوه اهل سنت[15].
3. معجزه نقل شده از امام هادي7
بيان خبر هلاکت واثق خليفه عباسي و خليفه شدن جعفر به جاي او[16].
و دهها و صدها نمونه ديگر که براي مطالعه بيشتر ميتوانيد به کتاب ارزشمند «الارشاد» تاليف شيخ مفيد; مراجعه کنيد و درباره تک تک ائمه: بيشتر بدانيد.
[1]. راه و راهنماشناسي، آيت الله مصباح يزدي، ص 61.
[2]. همان.
[3]. شميم ولايت در آثار آيت الله جوادي آملي، ص 89 و 90.
[4]. كشف المراد، ص 218. شرح تجريد قوشجي، ص 645.
[5]. سرچشمهي انديشه، استاد جوادي آملي، ج 4، ص 243، ص 201 و 202؛ تفسير نمونه، ج 13، ص 45.
[6]. آموزش كلام اسلامي 2، محمد سعيديفر، ص 38. آشنايي با قرآن، شهيد مطهري;، ص 139 و 140.
[7]. ترجمه ميزان الحكمة، محمدي ريشهري، ص 3478.
[8]. آشنايي با قرآن 2، شهيد مطهري;، ص 139 و 140.
[9]. آموزش کلام اسلامي 2، محمد سعيديفر، ص 42.
[10]. الارشاد، شيخ مفيد;، ص 336.
[11]. همان، ص 340.
[12]. همان، ص 340.
[13]. همان، ص 568.
[14]. همان، ص 569.
[15]. همان، ص 571.
[16]. همان، ص 639.