- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ 9ـ چرا در قرآن (آیه 282 بقره) گواهی دو زن برابر گواهی یک مرد قرار داده شده است؟ پس ارزش دو زن برابر یک مرد است؟ آیا مردان فراموش نمیکنند؟
- بازدید: 1201
9ـ چرا در قرآن (آیه 282 بقره) گواهی دو زن برابر گواهی یک مرد قرار داده شده است؟ پس ارزش دو زن برابر یک مرد است؟ آیا مردان فراموش نمیکنند؟
در پاسخ لازم است اول به آیه 282 بقره و تفسیر آن توجه کنیم:
Pيَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوْا إِذَا تَدَايَنْتُم بِدَيْنٍ إِلَى اَجَلٍ مُسَمّىً فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَو لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَاهِدَيْنِ مِن رِجَالِكُمْ فَإِن لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجِلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوْا وَلاَ تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلَى أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ إِلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوْا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُم وَاتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمْ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌO[1]؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هنگامى كه (به خاطر وام يا داد و ستد) بدهىاى را تا سرآمدِ معين به يكديگر بدهكار شديد، پس آن را بنويسيد. و بايد نويسندهاى بر اساس عدالت، (سند را) در ميانِ شما بنويسد. و هيچ نويسندهاى، نبايد از نوشتن خوددارى كند، همان گونه كه خدا آموزشش داده است؛ پس بايد بنويسد. و كسى كه حقّ بر عهده اوست، بايد ديكته كند و از (عذاب) خدا كه پروردگار اوست خود را حفظ كند و هيچ چيزى از آن (حقّ) را نكاهد. و اگر كسى كه حقّ بر عهده اوست، سبكسر يا (از نظر عقل) كمتوان باشد، يا (به خاطر گنگ بودن) نمىتواند خود ديكته كند، پس بايد سرپرستش (به جاى او)، بر اساس عدالت، ديكته كند و دو شاهد از ميان مردان (مسلمان)تان به گواهى بطلبيد؛ و اگر دو مرد نبودند، پس يك مَرد و دو زن، از شاهدانى كه مورد رضايت شما هستند، [به گواهى بگيريد] تا [اگر] يكى از آن دو [زن] فراموش كرد، پس يكى از آن دو، ديگرى را ياد آورى كند. و شاهدان به هنگامى كه (براى گواهى) دعوت مىشوند، نبايد خوددارى نمايند. و از نوشتن (بدهىِ خود)، تا سرآمدش [چه] كوچك يا بزرگ، ملول نشويد. اين نزد خدا دادگرانهتر، و براى گواهى استوارتر و به ترديد نكردن، نزديكتر است؛ مگر اينكه داد و ستد نقدى باشد كه آن را در ميان خود [دست به دست] مىگردانيد، پس هيچ گناهى بر شما نيست كه آن [داد و ستد نقدى] را ننويسيد. و [لى] هنگامى كه معاملهى (نقدى) مىكنيد، شاهد بگيريد. و هيچ نويسنده و شاهدى، نبايد زيان ببيند؛ و اگر [چنين] كنيد، پس در حقيقت اين از نافرمانى شماست. و خودتان را از [عذاب] خدا حفظ كنيد و خدا به شما آموزش مىدهد و خدا به هر چيزى داناست».
نكتهها و اشارهها
1. آيه فوق، كه طولانىترين آيه قرآن كريم است، مقررات دقيقى در مورد امور تجارى بيان داشته است تا سرمايهها در مسير رشد طبيعى خود قرار گيرند. از اين آيه هيجده دستور در مورد داد و ستد مالى استفاده مىشود كه عبارتاند از:
الف) هر گاه شخصى به ديگرى وام داد يا معاملهاى با او انجام داد[2] و يكى از طرفين بدهكار شد، بايد قرار داد آنان با تمام خصوصيات آن نوشته شود تا بعداً هيچ گونه اشتباهى پيدا نشود.[3]
ب) طرفين معامله قرارداد را ننويسند، بلكه نويسنده «قرارداد» شخص سوّمى باشد، تا اطمينان بيشترى حاصل شود و قرارداد از مداخلات احتمالى طرفين محفوظ بماند.
ج) نويسندهى قرارداد بايد در نوشتن آن حق را در نظر بگيرد و واقع را بنويسد.
د) نويسنده و تنظيم كنندهى سند كه از احكام و شرايط معامله اطلاع دارد، به پاس اين موهبتى كه خدا به او داده است، نبايد از نوشتن قرارداد امتناع ورزد بلكه بايد طرفين معامله را در اين امر اجتماعى يارى نمايد.[4]
هـ) بايد «بدهكار» قرارداد را ديكته كند، يعنى بگويد، تا نويسنده بنويسد؛ چرا كه همواره امضاى اصلى در اسناد، همان امضاى بدهكار است و قراردادى كه بر اساس گفتههاى بدهكار تنظيم شده است، جاى انكارى برايش باقى نمىگذارد.
و) شخص بدهكار كه قرارداد را ديكته مىكند، بايد خدا را در نظر بگيرد و چيزى را فرو گذار نكند و همهى مطالب را بگويد تا بنويسند.
ز) در سه صورت، سرپرست بدهكار به جاى او قرارداد را ديكته مىكند:
اوّل. هنگامى كه بدهكار «سفيه و سبك سر» باشد، يعنى نتواند امور مالى خود را سامان بخشد.
دوّم. هنگامى كه بدهكار «ضعيف»، يعنى كوتاه فكر، كم عقل و مجنون باشد.
سوّم. هنگامى كه بدهكار «گنگ» باشد، يعنى قدرت سخن گفتن نداشته باشد.
ح) سرپرست بدهكار نيز بايد در هنگام ديكتهى بدهى، عدالت[5] و منافع كسى را كه سرپرست اوست در نظر بگيرد و از انحراف از حق دورى جويد.
ط) علاوه بر نوشتن قرارداد، بايد دو نفر ديگر نيز شاهد قرارداد باشند.
ى) شاهد بايد بالغ باشد.[6]
ك) شاهد بايد مسلمان باشد.[7]
ل) يك مرد و دو زن نيز مىتوانند شاهد باشند.
م) شهود قرارداد بايد مورد اطمينان طرفين و رضايت آنها باشند؛ و اين اشاره به همان مسألهى عدالت است كه در روايات نيز آمده است.
ن) در صورتى كه شاهدان قرارداد مركب از دو مرد باشند، هر كدام مىتوانند مستقلاً شهادت بدهند، امّا در صورتى كه يك مرد و دو زن شاهد باشند، بايد آن دو زن به اتفاق يكديگر شهادت دهند، تا اگر يكى مرتكب اشتباهى شد، زن ديگر به او يادآورى كند.
س) در نوشتن قرارداد تفاوتى بين بدهى كم و زياد نيست و بايد همه را نوشت و از اين كار خسته و ملول نشويم؛ چرا كه اسلام مىخواهد هيچگونه نزاعى در روابط اقتصادى رخ ندهد.
ع) در صورتى كه معامله نقدى بود، نوشتن قرارداد لازم نيست. البته از تعبير «گناه و اشكالى ندارد» استفاده مىشود كه در همين صورت نيز اگر سندى براى داد و ستد نقدى تنظيم شود، بهتر است؛ چرا كه از هرگونه اشتباه و اعتراض احتمالى جلوگيرى مىكند.
ف) در معاملهى نقدى، تنظيم سند و نوشتن لازم نيست، ولى بايد شاهد گرفت، تا از اشتباهات و اعتراضات بعدى جلوگيرى شود.
ض) نويسنده سند و همچنين شهود، نبايد به خاطر رعايت حق و عدالت، مورد آزار و اذيت قرار گيرند، وگرنه كسى جرأت نمىكند مسئول ثبت گردد يا گواهى دهد؛ از اين رو اگر كسى شاهدان قرارداد يا نويسندگان سند را به خاطر حق گويى آزار دهد، مرتكب گناه و فِسق و از راه و رسم بندگى خدا خارج شده است.
2. در اينجا اين پرسش مطرح است كه چرا در اين آيه شهادت دو زن معادل شهادت يك مَرد شمرده شده است؟
شايد به خاطر آن است كه زن موجودى عاطفى است و احياناً ممكن است تحت تأثير قرار گيرد؛ از اين رو يك نفر ديگر به او ضميمه شده است تا از تحت تأثير قرار گرفتن او جلوگيرى شود.[8] البته نكته قابل توجه آن است كه در ميان زنان و مردان هميشه موارد استثنا وجود دارد، ولى از طرفى قوانين و مقررات اجتماعى بر اساس غالب افراد پايهگذارى مىشود؛ و از طرف ديگر، داد و ستد و تجارت بيشتر توسط مردان انجام مىگيرد و معمولاً بانوان كمتر از اسرار آن آگاهى دارند.
3. اين آيه درباره فلسفه احكام فوق بیان میدارد که تنظيم اسناد و دقّت در آن ضامن اجراى عدالت، موجب تقويت و اطمينان شهود به هنگام شهادت و مانع ايجاد بدبينى در ميان افراد اجتماع مىگردد.
4. از جملات اخير اين آيه مىتوان استفاده كرد كه تقوا و خداپرستى اثر عميقى در آگاهى، و روشن بينى، فزونى علم و دانش انسان دارد. هنگامى كه قلب و روح آدمى پاك شود، حقايق را همچون آئينه منعكس مىسازد.[9]
5. بزرگترين آيه قرآن در مورد مسائل حقوقى و تنظيم قراردادهاى مالى در اجتماع است. اين مطلب دقّت نظر و جامعيت اسلام را مىرساند كه تا چه اندازه به قانونمند كردن جامعه اهميت مىدهد و همين تأكيدات قرآن بود كه بسيارى از اين قوانين را در جامعه اسلامى گسترش داد و كم كم به صورت مقررات در مراجع رسمى درآمد و اجرا مىشود.
6. در حديثى آمده است: اگر كسى سند و شاهد در معامله نگيرد و مال او در معرض تلف قرار گيرد و دعا كند، خدا دعاى او را مستجاب نمىكند، بلكه مىفرمايد: چرا به سفارشهاى من عمل نكردى؟[10]
7. در اين آيه دستور نوشتن اسناد اقتصادى داده شده است و مقدمهى اين كار آن است كه افراد جامعه اسلامى با سواد باشند. آرى، دستورات قرآن كريم، جامعهى اسلامى را به سوى دانش و قانونمندى سوق مىدهد.
آموزهها و پيامها
1. با تنظيم اسناد و شاهد گرفتن، روابط اقتصادى جامعه را سامان بخشيد و زمينه اجراى عدالت را فراهم سازيد.
2. هرگاه فرمان قلم به دست شما افتاد، تقوا را رعايت نماييد (و از طغيان قلم جلوگيرى كنيد).
3. مسلمانان به سوى سوادآموزى و قانونمند كردن جامعه حركت كنند.
4. مسائل كوچك و بزرگ اقتصادى را ثبت كنيد (و از اختلافات اقتصادى جلوگيرى نماييد).
5. مسئولان ثبت اسناد و گواهان در جامعهى اسلامى مصونيت دارند (و كسى حق تعرض و زيان رسانى به آن را ندارد).
6. پارسايى و خودنگهدارى زمينهساز دانشافزايى است.
نکات قابل توجه در مورد تفاوت گواهی زن و مرد
الف) حکمت این تفاوت در آیه اشاره شده است Pأَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىO، که اگر یکی از دو زن صحنه و مبلغ یا مورد معامله را فراموش کرد دیگری به او یادآوری کند. طبیعی است که بانوان کمتر درگیر مسائل اقتصادی هستند و یا به خاطر اشتغالات ذهنی خاص خویش به آنها کمتر اهمیت میدهند. از اینرو نسبت به مردان بیشتر در معرض فراموشی امور اقتصادی هستند.
ب) بانوان دارای احساسات و عواطف قویتر هستند و حیاء بیشتری نسبت به مردان دارند. از اینرو ممکن است در برابر تهدیدها و تطمیعها زودتر تسلیم شوند و گواهی خلاف واقع دهند و یا در حضور دادگاه حیاء کنند. اما هنگامی که دو نفر باشند ضریب خطا کمتر میشود.
از دیدگاه روانشناختی نیز مسأله فراموشی زنان هنگام ادای شهادت قابل توجیه است زیرا فراموشی با میزان احساسات و هیجانات فرد، رابطه مستقیم دارد. به هر اندازه فرد تحت تأثیر احساسات و هیجانات روحی قرار گیرد، حوادث و وقایعی را که به خاطر سپرده، زودتر فراموش میکند و دقت کمتری در نقل آن خواهد داشت. یک روانشناس قضایی میگوید: «یک شیء یا یک موضوع که در ذهن ما انعکاس شدید هیجانی یا صبغه کراهت ایجاد میکند، میتواند موجب تسهیل یا تسریع در انصراف توجه ما شود».[11] به اعتقاد برخی از روانشناسان حیاء و عفت یکی دیگر از عوامل فراموشی اشخاص است.[12]
ج) بانوان کمتر درگیر مسائل اجتماعی هستند از اینرو با حیلههای اقتصادی و اجتماعی کمتر آشنا میشوند و ممکن است زودتر از صحنهسازیهای مفسدان اقتصادی فریب بخورند اما هنگامی که دو نفر باشند این خطر کمتر میشود.
د) همانطور که در آیه آمده است که در شهادت اقتصادی خاص گواهی دو زن برابر یک مرد است.[13]
هـ) در برخی موارد دیگر در فقه اسلامی گواهی زنان مقدم است و حتی گواهی مردان پذیرفته نمیشود. گاهی شهادت زنان فقط پذیرفته میشود یعنی مواردی که اطلاع مردان از آن مشکل است مثل عیوب باطنی زنان، باکره بودن، حیض و ولادت.[14] و گاهی شهادت یک زن هم کافی است مثل گواهی زن در مورد ربع میراث و ربع وصیت.[15]
و) گواهی دادن و تعداد شهود در موارد خاص یک مسأله حقوقی است و معنای ارزشی ندارد یعنی ممکن است یک زن ارزش معنوی، اخلاقی یا علمی بیشتری نسبت به مرد داشته باشد یا بالعکس ولی در حقوق مسائل خاص خود را دارند.
اصولاً در اینگونه شبهات باید از خلط بین مسائل حقوقی و ارزشی جلوگیری کرد.
[1]. بقره/282.
[2]. واژه «دِين» در اصل به معناى «وام، قرض و بدهى» است؛ «قرض» در موردى به كارمىرود كه دو چيز همانند هم باشند و «دِين» هر گونه معاملهاى مانند اجاره و خريد و فروش و صلح را شامل مىشود.
[3]. ظاهر آيه اين است كه نوشتن اين قرارداد واجب است، امّا از آيهى بعد (فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُم بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ) (بقره/ 283) به دست مىآيد كه لزوم نوشتن قرارداد در صورتى است كه اطمينان كامل بين طرفين نباشد و احتمال كشمكش و نزاع وجود داشته باشد.
[4]. البته از ادامه آيه (وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً) (بقره/ 282) استفاده مىشود كه قبول دعوت تنظيم اسناد براى نويسنده، وجوب عينى ندارد. جمله (كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ) ممكن است تأكيد و تشويق نويسنده و يا اشاره به رعايت نهايت امانتدارى باشد.
[5]. واژه «عدل» به معناى «ميانهروى و دورى از افراط و تفريط در هر كارى»، و نيز بهمعناى «قراردادن هر چيز در جاى خود» است.
[6]. از واژه «رجال» در «رِجالِكُم» استفاده مىشود كه آن دو شاهد بايد از «مردان» باشند.
[7]. از ضمير «كم» در «رِجالِكُم» استفاده مىشود كه آن دو شاهد بايد از «مسلمانان» باشند.
[8]. تفسير نمونه، ج 2، ص 287.
[9]. همان، ص 289.
[10]. نورالثقلين، ج 1، ص 298، ح 1195.
[11]. روانشناسی قضایی، ج 1، ص 275 به نقل از زن از زبان قرآن، ص 68.
[12]. اصول روانکاوی، ترجمه هاشم رضی، ص 266 ـ 267، به نقل از همان.
[13]. ر.ک: تحریر الوسیله، امام خمینی;، کتاب الشهادات، مسأله 4.
[14]. همان، مسأله 6.
[15]. همان، مسأله 7.