- توضیحات
- نوشته شده توسط manager
- دسته: ـ فلسفه ازدواج موقت چیست؟ و چرا قرآن پذیرفته است؟
- بازدید: 2385
10ـ فلسفه ازدواج موقت چیست؟ و چرا قرآن پذیرفته است؟
در حالی که نوعی بهرهکشی از زنان است و جایگاه زن را پایین میآورد.
پاسخ: در اینجا لازم است نخست به تفسیر آیه 24 نساء بپردازیم.
Pوَالُمحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَا وَرَاءَ ذلِكُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُم مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيَما تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماًO[1]؛ «و زنان شوهردار (نيز بر شما حراماند؛) مگر آنچه (از كنيزان) كه مالك شدهايد. (اين احكامى است كه) خدا بر شما مقرّر داشته است. و غير از اين (زنانِ نامبرده) براى شما حلال است كه با اموالتان [آنان را] طلب كنيد؛ در حالى كه پاك دامنانِ غيرزشتكار (= غير زناكار) باشيد. و زمانى كه از آن (زن)ان در آن (زمان) (مُتعه و ازدواج موقت) بهره مىبريد، پسمَهرشان را، در حالى كه واجب شده، به آنان بدهيد. و هيچ گناهى بر شما نيست در آنچه، بعد از وجوب (مَهر)، با يكديگر در موردش توافق كرديد؛ به راستى كه خدا داناى فرزانه است».
شأن نزول
حكايت شده كه پس از جنگ «اوطاس»[2] برخى از زنان به دست مسلمانان اسير شدند و پيامبر9 پس از آنكه مطمئن شدند آنان باردار نيستند، اجازه دادند كه با مسلمانان ازدواج كنند و يا هم چون كنيز در اختيار آنان قرار گيرند. این آيه فوق در مورد اينگونه زنان فرو فرستاده شد.[3]
تذكر: اين گونه شأن نزولها ممكن است تطبيق باشد؛ يعنى آيه يك مطلب عام را بيان مىكند، ولى با برخى وقايع تطبيق شده است.
نكتهها و اشارهها
1. ازدواج با زنان شوهردار، از هر مذهب و ملتى باشند، حرام است و استثنا در مورد زنان غير مسلمانى كه در جنگها اسير شدهاند، مىتواند به خاطر مصلحت اجتماعى باشد؛ يعنى اينگونه زنان يا بايد به محيط «كفر» بازگشت داده شوند، يا بدون شوهر در ميان مسلمانان بمانند و يا رابطهى آنان با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج ديگرى نمايند. راه حل اول بر خلاف اصول تربيتى اسلام و راه حل دوم ظالمانه است و مفاسدى را به دنبال دارد؛ بنابراين تنها راه، همان راه حل سوم است؛ يعنى اسارت اين گونه زنان به منزلهى «طلاق» و جدايى از شوهران سابق به شمار آيد، و بعد از اتمام عِدّه[4] مىتوانند ازدواج كنند.
2. واژهى «مُحْصِنات» از مادهى «حِصْن» به معناى قلعه و دژ است و به زنان شوهردار و زنان پاك دامن «محصنات» گفته مىشود؛ چرا كه خود را از كارهاى زشت حفظ مىكنند و يا در تحت حمايت مردان قرار دارند.
گاهى اين واژه به زنان آزاد، در مقابل كنيزان، نيز گفته مىشود؛ چرا كه آزادى آنها به منزله حريمى است كه به دور آنان كشيده شده و كسى حق نفوذ به آن را ندارد. اين واژه در این آيه به معناى اول و در آيه بعدى به معناى دوم است.[5]
3. تعبير «اينها امورى است كه خدا بر شما مقرر داشته و نوشته است»، تأكيدى است بر اين كه احكام و قوانين مربوط به جايز يا ممنوع بودن ازدواج با زنانى كه نام برده شد، تغييرناپذير است.
4. اصل، حلال بودن ازدواج با زنان است، غير از مواردى كه استثنا شده است.
5. پيوند مردان با زنان از روى پاكدامنى و بدون زشتكارى (زنا) باشد.[6] اين تعبير، شايد اشاره به اين حقيقت دارد كه نبايد تمام هدف در ازدواج، هوسرانى و ارضاى غريزهى جنسى باشد، بلكه بايد هدف عالىترى، مثل بقاى نسل و حفظ خود از آلودگى، مد نظر باشد.
6. رابطه زناشويى بايد قانونى باشد؛ يعنى يا به شكل ازدواج و با پرداخت مهر و يا به شكل دارا بودن كنيز باشد.[7]
7. اين آيه به مُتعه[8] زنان، يعنى ازدواج موقت اشاره مىكند[9] و روايات زيادى از اهلبيت: و اصحاب بزرگ پيامبر9 اين مطلب را تأييد مىكند.
در روايتى از امام صادق7 مىخوانيم.
حكم مُتعه در قرآن نازل شده و سنت پيامبر9 طبق آن جارى گرديده است.[10]
8. از تعبير «زنانى را كه با آنان ازدواج موقت مىكنيد، مهرشان را به عنوان يك واجب بپردازيد.» استفاده مىشود كه اصل قانون ازدواج موقت، قبل از نزول این آيهى براى مردم مسلم بوده است و اين آيه بر پرداخت مهر آنان تأكيد مىكند.
از روايات شيعه و اهل سنت نيز استفاده مىشود كه حكم ازدواج موقت در زمان پيامبر9 وجود داشته است و مسلمانان صدر اسلام بدان عمل مىكردند و دليل معتبرى از قرآن يا سنت پيامبر9 براى نسخ و زايل شدن اين حكم نداريم.[11]
تنها از عُمر حكايت شده كه دو مُتعه در زمان پيامبر9 وجود داشت كه من آنها را حرام كردم و بر آنها مجازات مىكنم، متعه (يا ازدواج موقت زنان) و حج تمتع (كه نوعى خاص از حج است).[12]
البته همين جمله و حكم عمر نيز، دليل روشنى بر وجود و جواز ازدواج موقت در زمان حيات پيامبر اسلام9 است.
9. ازدواج موقت يك قانون كلى و عمومى است كه براساس علم و حكمت الهى پايهگذارى شده و داراى امتيازات ويژهاى است؛ از جمله:
الف) به غرايز طبيعى انسان، به صورت صحيح پاسخ مىدهد.
ب) از انحرافات جنسى جامعه جلوگيرى مىكند يا آنها را كاهش مىدهد.
ج) مىتواند براى افرادى كه در دورهى تحصيل يا مسافرتهاى طولانى هستند و نمىتوانند ازدواج دايم نمايند، كارساز باشد.
د) شرايط سنگين ازدواج دايم و مسئوليتهاى آن را بر طرفين تحميل نمىكند.
10. جامعه بشرى در عصر حاضر بر سر دو راهى «ازدواج دايم» و «فحشا» قرار گرفته است و عملًا روابط نامشروع را براى كسانى كه نمىتوانند ازدواج دايم كنند، به رسميت شناخته است، در حالى كه قانون ازدواج موقت مىتواند بشريت را از اين بنبست بيرون آورد.
در روايتى از امام باقر7 حكايت شده كه على7 مكرر مىفرمود:
اگر عمر ازدواج موقت را قبل از من حرام نكرده بود، جز تعداد اندكى، كسى مرتكب عمل زشت (زنا) نمىشد.[13]
11. ازدواج موقت قانون و مقررات خاص خويش را دارد؛ يعنى همانند ازدواج دايم داراى صيغه خاص شرعى است و زن در مدت ازدواج موقت حقّ ازدواج با مرد ديگر را ندارد و بعد از اتمام ازدواج نيز بايد عدّه نگه دارد؛ يعنى دست كم چهل و پنج روز صبر كند، تا اگر باردار شده است روشن شود. در ازدواج موقت چنانچه فرزندى پيدا شد، فرزند قانونى اين زن و شوهر به شمار مىآيد و بايد مورد حمايت قرار گيرد. البته ازدواج موقت، از نظر ارث بردن زن و شوهر از يكديگر و واجب شدن هزينه زندگى زن (نفقه)، با ازدواج دايم تفاوت دارد؛ از اين رو، شرايط سنگين ازدواج دايم را بر مرد و زن تحميل نمىكند.
12. در ازدواج موقت، طرفين مىتوانند با رضايت خويش مقدار مهر را كم يا زياد كنند؛ چرا كه مهر نوعى بدهكارى است كه با رضايت طرفين قابل تغيير است. و نيز از آيهى استفاده شده كه، در ازدواج موقت طرفين مىتوانند مدّت عقد را تمديد نمايند (البته برای اجرا نیاز است به کتب فقهی مجتهد مراجعه شود).[14]
نکات
الف) متعه بهرهکشی از زن نیست چرا که استفاده جنسی دو طرفی است و از آنجا که متعه کارکردهای زیادی دارد که به نفع جامعه و زن و مرد است قرآن پذیرفته است که ضرورتها را حل کند.
ب) کارکردهای متعه عبارتنداز:
1ـ ساماندهی ازدواجهای غیرقانونی در جامعه
2ـ بالا رفتن ضریب امنیت جنسی در جامعه
3ـ جلوگیری از فحشاء برای جوانان (بهداشت جنسی)
4ـ فرار از مشکلات ازدواج دائم (دفع ضرر اقتصادی)
5 ـ حلّ مشکل دانشجویان و تجار مسافر
6 ـ حل مشکل مردان نیازمند به زن در حال عادت زنانه
7ـ حل مشکل فرزندان متعه (ارث و ...)
8 ـ نفع اقتصادی برای خانمها
9ـ بهداشت روانی در هنگام آمیزش که موجب سلامت نسل میشود
10ـ گاهی صیغههای موقت به دائم ختم میشود.
11ـ محرم شدن افراد در محیطهایی که اختلاط زن و مرد است.
12ـ تحت الحمایه شدن زنان بیسرپرست در جامعه
13ـ زنان بیسرپرست زیادتر هستند و متعه موجب کاهش آنها میشود.
ج) متعه احکام خمسه دارد.
گاهی واجب است اگر مرد یا زن بدون متعه به گناه بیفتد.
گاهی حرام است اگر مرد یا زن آبرویشان از بین برود یا مفاسد دیگر داشته باشد.
گاهی مستحب یا مکروه یا مباح میشود.
د) اسلام میخواهد که ارضای غریزه جنسی انسان به صورت حداکثری قابل ارضاء و قانونمند باشد تا
اولاً راه کمال انسان باز شود.
ثانیاً بهانه برای گناه نباشد.
[1]. نساء/24.
[2]. اوطاس نام محلى است كه يكى از جنگهاى اسلامى در آنجا واقع شد.
[3]. همان، ص 333؛ تهذيب الاحكام، ج 8، ص 176؛ عوالى اللالى، ج 3، ص 228؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص 104، و بحار الانوار، ج 21، ص 182.
[4]. عدّه آنان يك بار قاعده شدن و يا (در صورت باردارى) وضع حمل آنان است (تفسير نمونه، ج 3، ص 333).
[5]. همان.
[6]. واژه «غيرُ مُسافِحين» از ماده «سِفاح»، در اصل به معناى ريزش آب، و يا اعمال بيهوده و بىرويه است و در اينجا كنايه از عفت و دورى از عمل زشت (زنا) است (همان، ص 334).
[7]. در مورد كنيزان و بردهدارى در اسلام، ذيل آيات بعد توضيح خواهيم داد.
[8]. واژه «مُتعه» در لغت به معناى «بهرهگيرى» آمده است، اما در اسلام در دو مورد اصطلاح شده است: يكى ازدواج موقت با زنان و دوم حج تمتع.
[9]. اگر آيهى فوق را به معناى ازدواج دايم بگيريم، معناى آيه غلط مىشود؛ يعنى: اگر از زنان دايم بهرهگيرى كرديد، مهر آنان را بپردازيد، در حالى كه مهر زنان دايم با بهرهگيرى و بدون آن لازم است و حتى به مجرد عقد پرداخت نيمى از مهر لازم مىشود.
[10]. نوادر اشعرى، ص 81؛ كافى، ج 5، ص 448؛ تهذيب الاحكام، ج 7، ص 250؛ استبصار، ج 3، ص 141؛ نور الثقلين، ج 1، ص 467 و تفسير برهان، ج 2، ص 9ـ58.
[11]. تفسير نمونه، ج 3، ص 338ـ340 و الغدير، ج 6، ص 206ـ210.
[12]. «متعتان كانتا على عهد رسول اللّه وانا احرمهما ومعاقب عليهما متعة النساء ومتعة الحج». (ر. ك: سنن كبرى بيهقى، ج 7، ص 206؛ تفسير قرطبى، ج 2، ص 392؛ تفسير طبرى، ج 5، ص 10 و كنز العرفان، ج 2، ص 158).
[13]. عن الباقر7 كان عليُّ يقول: «لولا ما سبقنى به بنى الخطّاب ما زنى إلّا شقىّ». (اصول كافى، ج 5، ص 448؛ تفسير صافى، ج 1، ص 439؛ تهذيب الاحكام، ج 7، ص 250؛ وسائل الشيعه، ج 21، ص 5؛ و جامع البيان، ج 5، ص 10).
[14]. در روايات اهل بيت: نيز به اين مطلب اشاره شده است (ر. ك: اصول كافى، ج 5، ص 378 و وسايل الشيعه، ج 21، ص 239ـ337).